قانون-فریور خراباتی
آفریقای جنوبی کشور عجیبی است (ببینید من چه نویسنده مهربونیام که از اولش لو میدم). همین که یک کشور سه تا پایتخت داشته باشد، به اندازه کافی تعجببرانگیز نیست؟
رییسجمهور این کشور در پرتوریا، مجلس این کشور در کیپتاون و دادگاه عالی آنها در بلومفونتین است اما پرجمعیتترین شهر ژوهانسبورگ است (یعنی شتر با بارش گم میشه توی این پراکندگی سیاسی!) یعنی هرکس هر شهری را دوست داشته، قوه خودش را آنجا بنا نهاده است.
این کشور در کنار کشورهای نامیبیا، بوتسوانا (از پایههای ثابت مراسم بینالمللی برخی کشورها که برای سیر کردن خودشان به این مراسم میروند) زیمباوه، موزامبیک (یا شاید سرامبیک!) سوازیلند(آخ آخ!) و لسوتو قرار دارد. جالب است بدانید که لسوتو یک کشوری است در داخل آفریقای جنوبی که مردم خود این کشور هم خیلی اصراری ندارند که کشور باشند اما در رودربایستی گیر کردهاند.
آفریقایجنوبی سالها تحت استعمار کشورهای مختلف قرار داشت و کمپانی هند شرقی که کمپانی استعمار و آدمکشی و قتل و دستگیری انسانهای بیگناه بود، مردم این کشور را به جایی رساند که به آنها گفتند: «حداقل اون کمپانیش رو حذف کنید!».
نخستین دریانورد اروپایی که موفق شد از آبراههای آفریقای جنوبی گذر کند یک پرتغالی بیکار بود به نام «بارتلومیو دیاس» که به جای اینکه برود و کریستیانو رونالدو یا کارلوس کیروش بشود، رفت کاوشگر شد و نام این منطقه را«دماغه توفانها» نامید و بعدها دریانورد هنری نام آنجا را به «دماغه امید نیک» تغییر داد و بزرگترین نگرانی سران قبایل آفریقای جنوبی این بود که یک وقت این اروپاییها که اغلب بیادب هم هستند، از دماغ پایینتر نروند و مثلا نام آنجا را«روده دراز امید!» نگذارند.
در سال 1948 پدیده «آپارتاید» در آفریقایجنوبی آغاز شد که براساس آن، سفیدپوستان در بهترین سطح رفاه زندگی و گرفتن مشاغل مهم قرار داشتند و سیاهپوستان نهایتا میتوانستند یک موز بردارند و حتی حق تحصیل هم نداشتند. در نهایت هم انسانهای زیادی کشته شدند تا نلسونماندلا بعد از 27 سال از زندان آزاد شود و در نهایت اولین رییسجمهور این کشور شود و مردم آفریقای جنوبی او را «مخولو» به معنی پدربزرگ صدا میزنند.
یکی از چیزهایی که در آفریقایجنوبی زیاد پیدا میشود؛ «زبان» است که البته استعمارگران تا توانستند آنها را کوتاه کردند اما تاکنون 9 زبان رسمی در این کشور باقی مانده که یکی از آنها زبان فوتی است که آدمها با فوت و کلا باد(!) منظور خود را به یکدیگر میرسانند و اتفاقا مشکلی نیز با یکدیگر ندارند.