قانون-«نیریش و میل» چیز خارقالعادهای نیست، همان لیموشیرین است که برعکس شده. لیموشیرین اول شیرین است و به مرور تلخ میشود، ولی «نیریش و میل» زن و شوهری هستند که اولش تلخند و آخرش شیرین.
«بزن... بزن... فاصله نیفته بینش... حواست رو جمع کن... دِ بزن دیگه... با دقت بزن...»
«میل» در حالی که گوشی خودش و «نیریش» را در دست گرفته بود، حواسش به نیریش هم بود که پشت لپتاپ نشسته و دکه اف5 را میزد. نیریش گفت: «دستم درد گرفت لعنتی، این بالا نمیاد دیگه...» میل بدون این که نگاه کند گفت: «ناامید نشو، تو فقط صفحه رو رفرش کن، بالاخره که بالا میاد». نیریش چند بار دیگر تلاش کرد و با عصبانیت از پای لپتاپ بلند شد. میل ناراحت گفت: «کجا داری میری؟ بشین از دستمون در نره!» نیریش گفت: «برو بابا، مسخره کردن مردم رو! فکر کردی اینا برای ما سایت فروش خودرو رو باز میکنن؟ همه رو گذاشتن سر کار». میل گفت: «اذیت نکن، همین که باز نمیشه نشون میده چقدر از من و تو زرنگتر و خوش شانستر نشستن پای کامپیوتر. خواهشا یک کم دیگه طاقت بیار! یک ثانیه فقط باز میشه، حیفه با این قیمت از دست بدیمش».
نیریش کش و قوسی به خودش داد و گفت: «من خسته شدم، فدای سرم که نتونیم ماشین بخریم که بعد فیشش رو گرونتر بفروشیم! ول کن بابا، هر کار بقیه کردن ما هم میکنیم. تو هم پاشو». میل دو دل شده بود، نیریش به زور گوشیاش را از دستش بیرون کشید. میل با اکراه گفت: «ماه دیگه که همکار و دوست و فامیل همین فیشها رو دو برابر فروختن می شینیم حسرت میخوریم که کاش امروز بیشتر اف5 رو زده بودیم...». نیریش دست انداخت دور گردن میل و گفت:«فدای سر جفتمون! روزی ما گنجشکیه، همین پساندازمون رو هم بذاریم تو بانک بسه».
میل به فکر فرو رفت و گفت: «آره بانک که خیلی مطمئنه! حالا این هیچی، موافقی شنبه برم چند تا سکه و دلار بخرم که...». نیریش اخم کرد و دستش را جلوی دهان میل گرفت و گفت: «ول کن!». میل از پشت دست نیریش گفت: «پس چند کیسه برنج و چند قوطی روغن بخرم... یا دستمال و پوشک و نوار...». نیریش دستش را محکم تر فشار داد و گفت:«عزیزم، لازم نیست جوش بزنی، خودم مدیریت دخل و خرج زندگی رو دستم میگیرم تا از این پیچ تاریخی بگذریم!» و دستش را از جلوی دهان میل برداشت. میل نفس عمیقی کشید و گفت: «قربون دستت، با همین دستها قشنگ میتونی مخارج رو خفت کنی، با این بوی پیازی که میدن!» نیریش دستهایش را بو کرد و گفت: «اول از همه باید رژیم غذاییمون رو عوض کنیم، اشکنه پیاز بهترین گزینه است. بعدشم یه مدتی به جای اعتراض، تحمل میکنیم تا درست بشه». میل پوزخندی زد و گفت: «علاوه بر مدیریتت که زده رو دست مدیریت مسئولان، شفافیت آرات هم روی نمایندهها رو سفید کرده!». نیریش گفت: «کافیه قانون سه خ رو اجرا کنیم. نمیخوریم و نمیخریم و...». میل فوری گفت: «لابد نمیخوابیم؟ یا نمیخندیم؟ یا نمی خواهیم...». نیریش گفت: «نه خیر، نمیخونیم». میل با تعجب گفت: «آواز؟ جریان شکایت استاد شجریان و اینا؟» نیریش گفت: «نه عزیزم، خبر! که چشم و گوشمون بسته بمونه. الان هرچی کمتر بدونیم، راحتتریم!».