قانون- شهاب پاکنگر
کلا کشور ما یا در شرایط حساس کنونی است یا در شرایط بحران و بلایای طبیعی. در مورد شرایط حساس کنونی که ما خوشبختانه همیشه با مدیریت درست از آن عبور کردیم و وارد شرایط حساس کنونی بعدی شدیم. اما امروز میخواهیم با ذکر مثال، بگوییم چرا در زمینه مدیریت بحران، کشورمان در دنیا اول است (سید دانیال معین آل داوود درون نویسنده از شدت ذوق غش و ضعف میکند).
روال به این شکل است که بعد از حادثه، اولین کاری که انجام میشود تماس تلفنی بخشهای مختلف خبری با مسئولان است. کاری نداریم که زلزله آمده یا دماوند فعال شده، طی یک قانون نانوشته تمام این مدیران زحمتکش باید چند نکته را با مردم شریف ایران در میان بگذارند. آنها باید بگویند «اقدامات موثری انجام شده، مردم نگران نباشن! تیمهای امدادی در حال اعزام به محل حادثهان، مردم نگران نباشن! آمار دقیقی از تلفات نداریم ولی انشاءا... تا ساعاتی دیگر مردم عزیز رو در جریان قرار میدیم، مردم نگران نباشن!» بعد در حالیکه پیژامه را در جورابشان جای میدهند تا بتوانند روی آن شلوارشان را بپوشند، به همسرشان میگویند «خانم تو اینستاگرام نگاه کن ببین باز چی شده!» و با برداشتن یک موز از منزل خارج میشوند.
مرحله بعد این است که اگر مردم خیلی پیگیر بودند، مدیران قصه ما به منطقه سرکشی کنند، یک مصاحبه تصویری داشته باشند و یک سری آمار ارائه دهند. البته ارقام مرتبط با خسارت و مجروحان و تلفات هم مثل سن فقط یک عدد است و نباید خیلی به آن توجه کرد و هر کس برای خودش یک عدد میدهد. مثلا شما میبینید در یک خبرگزاری بهصورت همزمان آمار مجروحان یک زلزله از طرف مسئولان مختلف از 140 نفر تا 700 نفر اعلام شده. در اینجا به مدیران توصیه میشود برای اینکه خودشان را خیلی در جریان قرار دهند، از کلمه «حدود» استفاده نکنند و مثلا دقیق بگویند 156 نفر مجروح داشتیم. به هرحال برای این ارقام کسی کنتور نمیاندازد. بعد از انجام مصاحبه، مدیر عزیز ما میتواند موزش را بردارد و به سفر چند ساعتهاش پایان دهد.
حالا نوبت رقابت سالم بین مدیران است. در این گام هر مدیر در حالی که به خانهاش برگشته و دارد جای کش جورابش را میخاراند مجدد مصاحبه میکند و میگوید فقط آماری که او میدهد قابل استناد است و مردم گول اخبارِ فضای مجازی را نخورند. در همین حین از ظرف میوه روی میز، یک موز برمیدارد و با خودش فکر میکند «موز چقدر گرون شده لامصب!» نکته قابل تامل در این مرحله این است که بازی عوض میشود. یعنی در این گام مدیران خوش ذوق ما با یک تاکتیک هوشمندانه کاری میکنند که دادن عدد و رقم، در قیاس با رسیدگی به وضعیت مصدومان و... اولویت بیشتری پیدا کند.
در این مرحله نوبت به دیدن نیمه پر لیوان میرسد. مسئولان حوزه مدیریت بحران، چند روز بعد از حادثه یکی پس از دیگری مصاحبه میکنند. آنها با گفتن «خوشبختانه» نشان میدهند که اگر ما در یک حادثه سی، چهل نفر کشته هم داشته باشیم، بهتر از این است که سیصد نفر تلفات بدهیم. ما هم بلافاصله خدا را شکر میکنیم که اتفاق بدتری رخ نداده. در اینجا مسئولیت کلیه سازمانها و ستادهای مدیریت بحران در کشورمان به پایان میرسد. شاید برایتان سوال ایجاد شود که بازسازی مناطق آسیب دیده چه میشود. در جواب سوال شما باید بگوییم که پس «نرگس کلباسی اشتری» در این مملکت چی کاره است؟! تازه این وسط یک عالمه سلبریتی هم با دادن شماره حساب و بازدید از منطقه حادثه، کلی پول و لایک کاسب میشوند. اینجاست که متوجه میشویم مدیریت بحران در کشورمان حسابی سازماندهی شده و هرکس مسئولیت خودش را به نحو احسن میشناسد. شرح وظایف ما مردم هم که جدیدا ابلاغ شده. ما باید دعا کنیم تا پیشگیری از بحران به خوبی انجام پذیرد و مثلا زلزله نیاید. واقعا بوس به این همه درایت و ذکاوت.