قانون-علاقه ایرانيها به شاهنامه و شاهنامهخوانی بی مثال است. بارها در این خصوص گفته اند و نوشتهاند اما همچنان ناگفتههای بسیار از این قلعه تودرتو باقی مانده است. درک این ناگفتهها برای بزرگسالان هم دشوار است چه رسد به نوجوانان ما.بازآفرینی داستانهای شاهنامه که تاکنون 12 جلد آن انجام شده است، از جمله راههای قابل فهم کردن و در عین حال امروزی کردن داستانهای شاهنامه برای نوجوان امروزی است که توسط «آتوسا صالحي» انجام شده است. چنانکه تاکنون جوایز متعددی برای مجموعه داستانهای شاهنامه دریافت کرده است. «قانون بچهها» با او به گفتوگو نشست تا از کم و کیف این تحول آگاه شود.
خواندن شاهنامه به خودی خود برای بزرگسالان نیز دشوار است؛ اما با توجه به نگارش زیبای فردوسی در این کتاب، همواره مورد علاقه ایرانیان بوده و هست. چطور شد تصمیم گرفتید که شاهنامه را برای نوجوانان بازآفرینی کنید؟ چرا شاهنامه را انتخاب کردید؟
از آنجایی که فضای دراماتیک شاهنامه را خیلی دوست داشتم، در دوره ای که کلاس های فیلمنامه نویسی را با بهرام بیضایی می گذراندم، ایشان هم این علاقه را در من بیشتر کردند و تشویقم کردند که برای نوجوانان بنویسم. بعدها که با استادم قیصر امین پور صحبت می کردم، با منابع متعدد آشنا شدم و چند بار نوشتم تا مورد تایید ایشان قرار گرفت. اینگونه بود که کار را ادامه دادم.
انتشار بازآفرینی قصه های شاهنامه چگونه کلید خورد؟
در دوره ای، روزنامه ای تحت عنوان آفتابگردان برای نوجوانان منتشر میشد و از آنجا کارم را آغاز کردم و قصه های شاهنامه را بازآفرینی کردم. از آنجایی که نخستین بار بود این کار به این صورت انجام می شد، هیچ تصوری نسبت به ارتباط گیری مخاطب با این نوع نگارش نداشتیم؛ اما خوشبختانه نوجوانان ارتباط خوبی با این بازآفرینی ها برقرار کردند و در نظرخواهی ها نیز با استقبال روبه رو شد. بعد از آن بود که پیشنهادی از سوی نشر آفاق مبنی بر انتشار این مجموعه دریافت کردم و تاکنون 12 جلد از بازآفرینی قصه های شاهنامه برای مخاطب نوجوان منتشر شده است.
تاکید شما درخصوص بازآفرینی قصه های شاهنامه است. تفاوت بین بازآفرینی و بازنویسی در چیست؟
بازنویسی و بازآفرینی دو شاخه جدا و متفاوت از یکدیگر هستند. نمیتوان گفت کدامیک بهتر هستند چراکه مانند این می ماند که بگوییم شعر بهتر است یا داستان! در بازنویسی عین همان داستان به زبان سادهتر برای مخاطب خاص نوشته می شود اما در بازآفرینی ممکن است نگاه نویسنده نیز در داستان ورود پیدا کند.خلاقیت نویسنده در بازآفرینی بیشتر می تواند نمود پیدا کند و در عین حال می تواند اسطوره ها و واقعیت های تاریخی را در داستان خود به چالش بکشد یا در ذهن مخاطب سوال ایجاد کند.
در کودکی شاهنامه زیاد می خواندید؟
نه خودم هیچوقت نمیخواندم اما مادرم برایم شاهنامه می خواند. زمانی که جنگ بود و برق ها می رفت، برای آنکه من نترسم برای من و برادرم شاهنامه می خواند. زمانی که ميخواستم شروع به نوشتن کنم، بارها شاهنامه را خواندم. حتي کتابهای متنوع تاریخی را خواندم و دوره های مختلفی را گذراندم، از شاهنامه شناسی گرفته تا فیلم نامه نویسی، تا بتوانم این کار را انجام دهم.
بازآفرینی قصه های شاهنامه چگونه در ذهن شما شکل میگیرد و چگونه داستان خود را خلق می کنید؟
سعی کردم نگاه امروزی تری چه از لحاظ محتوا، چه ساختار به قصه های شاهنامه داشته باشم. از نظر محتوا می دانیم که در افسانه هایی که شکل قدیمیتری دارند و اسطورهها، شخصیتها یا سفید بودند یا سیاه، یا مثبت بودند یا منفی. اما امروزه در رمان نویسی جدید، تکیه بر آن است که شخصیت های خاکستری مطرح شوند. از این رو من سعی کردم این فضا را در کار بازآفرینی شاهنامه در نظر بگیرم. از نظر ساختار نیز سعی کردم به رمان نویسی و داستان نویسی امروز نزدیک باشد. چه در شخصیتپردازی، چه در زبان و دیالوگنویسی. به طور مثال در داستان ضحاک که آن را بازآفرینی کردم، فکر کردم اگر بخواهم از زبان ضحاک داستان را نقل کنم، شخصیت منفی است یا اگر بخواهم از نگاه فریدون و کاوه نقل کنم، مثبت خواهد بود. از این رو تصمیم گرفتم همان داستان را از دید ارمایل و گرمایل که آشپزهای دربار ضحاک بودند روایت کنم. چراکه این شخصیت ها جنبههای مختلفی داشتند. هر روز باید یکی از جوانان را می کشتند تا مغز آنها خوراک مارهای روی دوش ضحاک شود. از دیگر سو باید جوان دیگری را نجات می دادند. اینگونه می توانستم شخصیت خاکستری برای آنها تعریف کنم. در عین حال فضای بازتری داشتم تا بتوانم تخیل را در داستان وارد کنم. من به این فضاها، فضاهای خالی داستان می گویم. برای آنکه بتوانم این شخصیت ها را خلق کنم، در منابع تاریخی متعددی تحقیق کردم تا بدانم ارمایل و گرمایل از کجا آمده اند و چگونه بودند و... سعی کردم تمام این اطلاعات را در لایه های درونی داستان بگنجانم و اینگونه بازآفرینی شکل گرفت.
با توجه به آنکه نگارش شاهنامه با آنچه در بازآفرینی میخوانیم متفاوت است، شما نوجوانان را ترغیب می کنید به سراغ خواندن شاهنامه بروند یا آنکه در مرحله نخست با داستانهای آن با نثری سادهتر آشنا شوند سپس به سراغ شاهنامه خوانی بروند؟
هم می توانیم این داستان ها را به عنوان داستان های مستقل در نظر بگیریم و خواندن آن را پیشنهاد دهیم. هم آنکه می تواند این انگیزه را در نوجوانان به وجود آورد که بروند و اصل اثر را بخوانند و ببینند خود شاهنامه چگونه این داستان ها را نقل کرده است. کما آنکه بسیاری از نوجوانانی که این کتاب ها را خوانده بودند، ترغیب شده بودند که به سراغ شاهنامه بروند. حتي پدر مادرها می گفتند که ما خجالت می کشیدیم که شروع کنیم و این کتابها را بخوانیم چراکه فکر می کردیم برای بچه هاست، اما وقتی خواندیم علاقهمند شدیم و سپس به سراغ شاهنامه رفتیم و آن را خواندیم.
از طرف دیگر میتواند این دید را به نوجوانان بدهد که چگونه می شود نگاه امروزی تری به افسانه هایی که از گذشتگان دور نقل شده اند، داشت. این مهم به هویت شناسی باز می گردد که بتوانیم خودمان را پیدا کنیم و ببینیم که ما هم می توانیم بر اساس آنچه در گذشته داریم، اثری امروزی خلق کنیم.
به اسطوره اشاره کردید؛ آیا اسطورههای ایرانی قابلیت تبدیل شدن به قهرمانان امروزی نوجوان ایرانی را دارند؟
بله. ما اسطورههایی داریم که می توان از آنها برای نوجوان امروزی قهرمان ساخت چنانکه در دنیای امروز که گیم ها جایگاه خاص خود را در میان نوجوانان باز کرده اند، شاهد حضور قهرمانانی هستیم که غربیها از اسطورههایشان ساخته اند. حتا شاهد آن هستیم که بسیاری از رماننویسان خارجی به سمت اسطوره های یونان و روم می روند و نوجوانان نیز از این اسطوره ها استقبال می کنند. این درحالی است که بن مایه آنها خیلی دراماتیک است و افرادی که درخصوص ریشه افسانه ها و اسطوره ها تحقیق می کنند، می بینند بن مایه همه آنها یکی است، از افسانه های سرخپوستی گرفته تا اسطوره های یونان و...
چگونه از شخصیت های داستان های شاهنامه برای روایت داستان ها بهره جستید؟ آیا همه شخصیت ها خاکستری هستند؟
سعی کردم در بازآفرینی شاهنامه از ابعاد مختلف شخصیت های شاهنامه داستان ها را نقل کنم. چنانکه در بازآفرینی ها به ابعاد مختلف یک زن نگاهی داشتم. گاهی از نگاه یک عاشق مانند منیژه، گاه از نگاه یک مادر مانند جریره و گاه ازنگاه یک خواهر مانند گردیه داستانها را نقل کردم. البته بخشی هم به شاهان شاهنامه همانند ایرج، کیخسرو و جمشید اختصاص دادم و قدرت را به چالش کشیدم.
تاکنون جوایز متعددی به واسطه سری داستان های شاهنامه دریافت کردهاید که از آن جمله می توان به لوح زرین و دیپلم افتخار جشنواره مطبوعات کانون پرورش فکری، کتاب سال سلام بچهها برای روایت قصههای شاهنامه و جایزه کتاب برگزیده کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در بخش اقتباس با کتاب «سیاوش» اشاره كرد. حتي بارها به خاطر مناسبسازی سوژه و باورپذیری آن برای مخاطب از شما تقدیر بهعمل آمده است. عامل این موفقیتها را در چه می بینید؟ چرا این مجموعه تا این اندازه مورد توجه مخاطبان قرار گرفت؟
فکر کنم یکی از دلایل این باشد که با نوجوانان در ارتباط هستم. سردبیر بخشی از مجله سروش نوجوان بودم که آثار نوجوانان را منتشر می کردیم. مرتب با آنها صحبت میکنم و جلساتی برگزار میکنیم که به بحث و گفتوگو میگذرد. نظرات آنها را می پرسم و از این نظرات در بازآفرینیها استفاده میکنم.