احمدی نژاد دروغ گفت، چون حرف راستی برای زدن نداشت و انکار کرد چون دروغی برای گفتن نداشت. رفتار شناسی او نشان می دهد سخت ترین لحظاتش زمانی است که سعی میکند موضوعی را انکار کند. درست مانند لحظاتی که میگفت از نامه رحیمی بی خبر است.
تغييري در كار نبود
او هیچ تغيیری نکرده اما ما باید تغییر کنیم. این اولین بار بود که خبرنگاران توانستند بعد از سقوط او از پله های قدرت، رودررو، صریح و بیپروا مطالبشان را با او در میان بگذارند. چرا که میدانستند، نهادهای روزنامه ها وجریانهایی که از او حمایت میکردند و دهان مخالفش را میبستند، دیگر از او حمایت نمیکنند. روزنامهنگاران این را فهمیده بودند اما احمدینژاد این را نفهمیده بود. او تصور می کرد آنچه موجب برتری اش در کنفرانس های خبری است، تواناییهای ذاتیاش در دروغ گفتن و انکارکردن است. درکنار این، بسته بودن دهان مطبوعات در نقد او مانع از افشاي حقایق می شد. ريیس دولت قبل بیش از همه به خودش دروغ میگوید و در رویای گذشته سیر می کند.
روند دروغ
احمدینژاد دروغ گفت که وزارت اطلاعات در اختیار او نبود. اشاره اش به برکناری مصلحی است. اتفاقی که در همان زمان نيز با پایههایی از دروغ انجام شد. جوانفکر برخلاف توصیههایی که شده بود خبر برکناری را بر روی خروجی خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی اعلام کرد و نوشت مصلحی «استعفا» داده است. درحالی که او «برکنار» شده بود. اما دروغ احمدینژاد آنجا بود که او در زمان وقایع 88 ،سرپرستی وزارت اطلاعات را برعهده داشت و نمیتواند از این موضوع شانه خالی کند. مسئولیت مستقیم در آن مقطع با شخص خودش بود. از زمانی که غلامحسین محسنی اژهای را از وزارت اطلاعات برکنار کرد، تا زمان تحویل آن به آقای مصلحی، این وزارتخانه تحت اختیار و سرپرستی او بود. شایعات زیادی در مورد همین مقطع تاریخی بر سرزبانهاست که هیچ وقت به آن جواب درست و قانع کننده ای داده نشد.
احمدی نژاد معتقد بود که وزارت اطلاعات محسنی اژه ای در آن مقطع خوب کار نکرده است. این موضوع را احمدیمقدم بعدها در مصاحبه با رمز عبور اینگونه فاش کرد: «یکی از اعتراضات آقای احمدینژاد به آقای اژهای این بود که من گفتم این آدمها را بریز بیرون، شما بیرون نریختی و محافظهکارانه برخورد کردی و در فتنه خودش را نشان داد. مدتی که سرپرست بود، تلاش کرد اینها را پاکسازی و حذف کند».
شانهخالي كردن
احمدینژاد دروغ گفت که نیروی انتظامی مگر در اختیار ما بود؟ چرا که براساس قانون ناجا با حکم رهبری، وزیر کشور همچنین میتواند جانشین فرمانده کل قوا در نیروی انتظامی و نیز ريیس شورای امنیت کشور باشد. در هر دو دوره وزیر کشور احمدینژاد جانشین فرمانده کل قوا در نیروی انتظامی بود و این نیرو در اختیار او قرار داشت. دروغهای احمدینژاد در مورد جنایت کهریزک و حمایت تمام قدش از سعید مرتضوی حدیث مفصلی است که در جای دیگری بهآن خواهیم پرداخت، اما او دروغ می گفت که در آن حادثه نیز دولتش نقشی نداشت. چراکه براساس قانون، شورای تامین استان تصمیمگیرنده اصلی است و در آن زمان، مرتضی تمدن شورای تامین استان تهران را اداره میکرد. کسی که این روزها هم در دفتر احمدینژاد از افراد نزدیک به او و بقایی محسوب می شود.
بايكوت و درايت
خبرنگاران هرچه میخواستند بپرسند پرسیدند، هرچه میخواستند در این سالها به او بگویند، گفتند. حال وقت پشت کردن به «دروغ» و فضا ندادن برای تکرار دروغهایی است که گفت. او پاسخ هایش را با دروغ و انکار داد. وظیفه روزنامهنگاران این است که تناقض ها را نمایان کنند. در کنفرانس خبری احمدی نژاد، هیچ کدام از رسانه های اصولگرا حضور نداشتند و او را بایکوت کردند. بخش عمده ای از این بایکوت خبری به این باز میگردد که آنها نمیتوانستند سوالاتشان را از احمدینژاد بپرسند چون از پاسخهای او واهمه داشتند.آنان به خوبی میدانند که هر نوع انتقاد به احمدینژاد، انتقاد به خودشان است. از همین رو او را ندیده می گیرند. اما بیتوجهی به احمدی نژاد در همین حد هم برای احمدی نژادیها مهم است. یک گزاره مهم درباره این نوع تفکر وجود دارد که میگوید: بدنامی بهتر از گمنامی است. احمدینژادیها سعی می کنند حتی به قیمت دریافت تندترین توهینها، همچنان رسانهها از آنها حرف بزنند. از همین رو، حضور در نشستهای خبری آینده این تیم، بازیکردن در زمینی است که او دوست دارد. از منظر اصلاحطلبی هر آنچه لازم بود، خبرنگاران پرسیدند. حالا نوبت رسانه های اصولگراست. اگر شهامت دارند سوالاتشان را بپرسند.