قانون-معصومه ديودار
بارها اتفاق افتاده است که در مترو و اتوبوس و حتی سر چهارراهها، با کودکان کوچک و ظریف اندامی روبه رو شده ایم که با کیسهای در دست به سراغ مان میآیند و التماس کنان خواستار خرید چسب زخم، دستمال جیبی و حتی شاخهای گل میشوند. از یک سو چشمان و چهره مظلوم آن ها را میبینیم و از دیگر سو معضلی بزرگ از وجود کودکان کار و کودکان خیابانی جلوی چشمان مان شکل میگیرد. نمیدانیم چه باید کرد، به آن ها پول دهیم و همدردی کنیم یا پس شان بزنیم و به راه خود ادامه دهیم؟قطعا این سوال بارها در ذهن شما هم به وجود آمدهاست؛ از این رو با «آزیتا رجبی» استاد دانشگاه و دکترای جغرافیای شهری (جغرافیا وبرنامه ریزی شهری) به گفت و گو نشستیم. او که سال ها فعالیت در حوزه جغرافیای انسانی و برنامه ریزی شهری را در کارنامه کاری خود دارد و مقالات متعددی درباره کودکان کار و کودکان خیابان و معضلات اجتماعی نوشته است، از تفاوت کودکان کار و کودکان خیابان با «قانون بچهها» سخن گفت و راهکارهایی برای جلوگیری از افزایش تعداد این کودکان در خیابانها ارائه داد.
بارها با کلماتی همچون کودکان کار و کودکان خیابان روبه رو شدهایم، تفاوت بین کودکان کار و کودکان خیابان در چیست؟
در ادبیات عامه مردم، ممکن است کودکان کار و کودکان خیابان را یکسان بدانند؛ درحالی که یکسان نیستند و دو مفهوم کاملا متفاوت هستند. کودکان کار کودکانی هستند که به دلیل شرایط اقتصادی، به نوعی قربانیان اقتصاد ناسالم جامعه شهری و گاهی روستایی کشور ما هستند که به دلیل شرایط نامناسب خانوادگی، بیسرپرست یا بد سرپرست بودن شان در سنین کمتر از سن قانونی وارد عرصه اقتصادی خانواده میشوند و گاهی وارد مشاغلی میشوند که یا به مهارت خاصی نیاز ندارند یا به مهارت محدودی نیاز دارد که در طول زمانی کوتاه کسب میکنند. ممکن است در برخی موارد شاهد چهره بیرونی بچههای کار باشیم و شهروندان میتوانند آنها را ببینند و ممکن است فعالیت و کار کردن آن ها وجهه بیرونی نداشته باشد و شهروندان متوجه آن ها نشوند.چنان که ممکن است بسیاری از این کودکان در مراکز شغلی و کاری در کارگاههای بخش های خصوصی توسط کارفرمایان بخش خصوصی مورد استفاده قرار گیرند و این فرایند در معرض دید شهروندان قرار نمیگیرد. بسیاری از این کودکان در شرایط نامناسب کار قرار گرفتهاند و گاهی ممکن است دچار معضلات و آسیبهای اجتماعی هم بشوند. در نهایت همه کودکان کار با وجود فشارهای اقتصادی و اجتماعی، شرایطی متفاوت از کودکان خیابان دارند. کودکان خیابان، طیفی از کودکان کار هستند که به رقم نیازهای خانوادگی لزوما به بی سرپرستی و بد سرپرست بودن آن ها منجر نمیشود؛ بلکه در بیشتر مواقع به دلیل شرایط نامناسب اجتماعی توسط خانوادهها به این مسیر هدایت میشوند.
نکته تفاوت اصلی در این است که این کودکان معمولا به مشاغلی روی میآورند که جنبه خیابانی دارد و در طبقه بندی مشاغل غیر رسمی میگنجند. این درحالی است که کودک کار با وجود آنکه به صورت غیررسمی کار میکند اما میتواند دارای شغل رسمی باشد؛ مانند خیاطی، نجاری و... اما کودکان خیابان به صنعت یا فعالیت رسمی اشتغال ندارند، بلکه بیشتر اساس زندگی شان بر مبنای دست فروشی و تکدیگری قرار میگیرد؛ البته این تکدیگری سازماندهی شده است و برای آنکه جلوی متکدیان را میگیرند، به اشکال مختلف مانند شیشه پاک کنها، گل و فال فروشها و ... ظهور پیدا میکنند که مانعی برای فعالیت نداشته باشند.
این کودکان با چه معضلات و مشکلات اجتماعی دست وپنجه نرم میکنند؟
این کودکان در معرض آسیبهای اجتماعی هستند چراکه محیطی که در آن کار میکنند کاملا باز و بدون نظارت است و بعضا مورد آزارهای اجتماعی و تخریب شخصیت قرار میگیرند. درواقع میتوان گفت، کودکان خیابان، علاوه بر آنکه آسیبهای وارد شده به کودکان کار را تحمل میکنند، گاهی میتوانند قربانیان مفاسد اجتماعی هم باشد. این کودکان همان افرادی هستند که در طول زمان به دلیل آسیبهای فراوانی که متحمل میشوند از نظر روحی آسیب میبینند و این آسیبها در بزرگسالی نه تنها برای خودشان، بلکه برای جامعه تبعات زیادی به همراه خواهد داشت.
در بیشتر مواقع شاهد فعالیت این افراد و آگاهی شان نسبت به چگونگی بر انگیختن حس ترحم در عامه مردم هستیم. در واقع این کودکان با استفاده از نقطه ضعف جامعه درخصوص ترحم و دلسوزی که نسبت به آن ها میشود، در صدد تکدی گری بر میآیند. از طرفی، شهروندان هم نمیدانند چگونه باید با چنین امری مقابله کنند. چه برنامه مدیریتی در این خصوص پیشنهاد میدهید؟ باید از این کودکان خرید کرد یا بی تفاوت از کنارشان گذشت؟
هر اندازه، شهروندان به حس ترحم طلبی این کودکان کمک کنند و پاسخ دهند، این فرایند را تشدید میکنند. درست است که این کودکان قربانیان این مسیر هستند اما فراموش نکنیم که با پاداش دادن و کمک به آن ها، به این حس ترحم طلبی دامن میزند و سبب میشود تا روندی که در پیش گرفتهاند به روندی سازماندهی شده، بیمار و فرایندی خطرناک تبدیل شود. حتی این روند میتواند به فروش و اجاره کودکان منجر شود. درواقع این رفتار شهروندان و خرید از کودکان خیابانی به کسب و کار پر رونقی تبدیل میشود که عدهای از طریق این بچهها و استثمار آنها شکل دادهاند. در عین حال بر تعداد این کودکان خیابانی افزوده میشود و چنان که خانوادههایی که وضعیت اقتصادی و اجتماعی نامناسبی دارند، شاهد درآمدزایی از طریق کودکان باشند در صدد اجاره و فروش کودکان خود بر میآیند. با کمک به این بچهها روند معاملات کودکان خیابان افزایش پیدا میکند و از این طریق نه تنها به این کودکان کمک نمیشود، بلکه شرایط فروش و معامله آن ها را فراهم میکنیم.
با توجه به آنکه نمیتوان از وجود کودکان خیابانی چشم پوشی کرد و این روزها به یکی از واقعیتهای جامعه تبدیل شدهاند؛ عموم جامعه برای رفع این معضل چه فعالیتی میتوانند داشته باشند؟ آیا از طریق NGO ها و فعال شدن نهادهای مردمی این امر قابل پیگیری است؟
در مرحله نخست، نیازمند هم افزایی و هم اندیشی دستگاههای مرتبط هستیم که میتواند زیر نظر شهرداری به عنوان متولی شهر، نیروی انتظامی به عنوان حافظ نظم اجتماعی و بهزیستی به عنوان یاور و کمک کننده آنها انجام پذیرد. در کنار این مجموعه، نیازمند کمک و همیاری شهروندان هستیم تا از طریق معرفی این کودکان به کانونهایی که میتوانند به آنها کمک کنند در کاهش این معضل تلاش شود. یکی از راهکارهای مهم مبارزه با این مساله، راهکارهای ایجابی و تشویقی است که از طریق مردم انجام میشود. میتوان نهادهایی را شکل داد که محلی برای نگهداری و آموزش کودکان خیابان باشد. تا زمانی که مرجعی را نشناسیم تا بتوانیم کودکان و قشرهای آسیب پذیر را به آنجا معرفی کنیم، نمیتوان کار خاصی برای مهار یا کنترل این فرایند ارائه دهیم.
با توجه به تخصص شما در حوزه جغرافیا و برنامه ریزی شهری، چه راهکاری را بالحاظ اعمال نظر مدیریت شهری برای رفع این معضل پیشنهاد میدهید؟
تامین اجتماعی و امنیت اجتماعی یکی از مهم ترین مباحثی است که در دنیا مطرح می شود، این امر نیز چیزی جز این نیست که برای طبقات آسیب پذیر جامعه که کودکان قطعا جزو آن هستند، به نوعی تحت پوشش سازمان های دولتی قرار بگیرند و برای آن ها مکانیزم حمایتی تعریف شود. سازمان بهزیستی بخشی را به این امر اختصاص داده و حتی وزارت کشور نیز به این امر ورود پیدا کرده است؛ در عین حال شهرداری نیز به صورت متفرغ در این زمینه کار میکند و کارهایی نیز انجام گرفته؛ اما موازی کاریها سبب میشود موفقیتهای لازم حاصل نشود. بهتر است، متولی امر که همان شهرداریها هستند، مکانیزمی برای جلوگیری از این روند را اخذ کنند و با فرستادن این کودکان به مراکزی مخصصوص آن ها زمینه را برای رفع این معضل فراهم کنند. سازماندهی کودکان شناسایی شده یکی از مواردی است که باید موردتوجه قرار گیرد، چراکه مرحله آموزش و فرهنگسازی در این کودکان بسیار اهمیت دارد.این کودکان نیازمند ایجاد تحول در زندگی هستند و باید نیاز آن ها را فراهم کنیم. این امر میتواند با راهاندازی مدارس شبانه روزی، رفع مشکلات و معضلات خانوادههای آن ها و پوشش دادن شان همراه باشد.همیاری شهروندان در کنار فعالیت شهرداریها و سایر ارگان های مسئول، بسیار موثر خواهد بود.
نکتهای که در خصوص کودکان خیابان و کودکان کار مطرح میشود ، این است که این کودکان استثمار میشوند و در واقع حتی به حقوق مسلم خود واقف نیستند.آیا مرجعی برای احقاق حق کودکان کار و کودکان خیابان وجود دارد؟
در اینجا مباحث آموزشی و مباحث حقوقی توام باهم مطرح میشود. حقوق کودکان در ایران به شکل شفاف مطرح نشده است. بسیاری از کودکان خیابان مورد سوءاستفادههایی قرار میگیرند که نمیدانند این سوءاستفادهها جرم است. حتی نمیدانند چه حقوقی دارند و این امر باید در قالب کارهای رسانه ای مورد بررسی قرار گیرد. این حقوق باید تعریف شود جامعه با حقوق کودکان آشنا شود.در دنیا، وکلای خاصی فعالیت میکنند که تمرکزشان احقاق حقوق کودکان است. جای این مهم در ایران خالی است. نیازمند مشاوران حقوقی کودکان هستیم تا از طریق مراجع قانونی به امور کودکان رسیدگی شود.