قانون-معصومه ديودار
جان بخشیدن به تصاویر و اشیا یکی از آرزوهای دوران کودکی همه ما بود و حتي اگر در سنین بزرگسالی هم این توان را داشته باشیم سعی میکنیم تا به این آرزو جامه عمل بپوشانیم و تصاویری را که در ذهن داریم زنده کنیم؛ البته معدود کسانی هستند که این موهبت نسیبشان میشود تا بتوانند آنچه را در ذهن دارند جان بخشند و با دیگران به اشتراک بگذارند. محمد خیراندیش؛ هم از همان معدود افرادی است که به تصاویر ذهنش جان می بخشد و به واسطه ساخت کاراکترها و انیمیشنهای خاص و منحصر به فرد، بارها مورد تقدیر قرار گرفت و تندیس های طلایی و رنگارنگ جشنواره های مختلف را از آن خود کرده است. دریافت تندیس طلایی بهترین کارگردانی در بخش ارزشهای انقلاب اسلامی دهمین دوره جشنواره بینالمللی پویانمایی برای «دم جنبونکها» به خاطر کارگردانی دقیق و استفاده مناسب از درام برای پیشبرد داستان فیلم نیز از جمله آخرین موفقیتهای اوست.
هرچند کار طراحی را با تصویرسازی مجله شروع کرد اما با پشتکاری که در تحقق آرزوهایش داشت، این روزها بهعنوان طراح شخصیت و انیماتور صاحب سبک شناخته شده است. قانون بچه ها با «محمد خیراندیش» به گفت و گو نشست تا از رویاها و فانتزیها صحبت کند.
تاکنون کاراکترهای زیادی خلق کرده اید که مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته است؛ ایدههایی که برای کاراکتراهایتان میگیرید از کجا نشأت میگیرد؟
در کودکی مان شاهد اتفاقاتی بودیم که هم خوب بودند و هم بد. به طور مثال، جنگ را تجربه کردیم و در فضای هنری هم شاهد شکلگیری ساختار روشنفکرانهای بودیم که شاید ادامه روند دهه 40 و 50 و الگوگیری از مکاتبی بودند که تا حدودی تحت تاثیر تفکرات اروپای شرقی بود. در این میان سعی برآن بود تا به تصویرسازی و گرافیک خاصی دست یابیم. بدی آن، این بود که جذابیتهای بصری در برخی بخش ها از گرافیک دور می شد، چنانکه شاهد گرافیک های تخت بدون پرسپکتیو و حجم و به نوعی خواستار تغییر فرهنگی در بخش گرافیک و هنر بودیم.
ادامه این روند را در دهه 60 هم شاهد هستیم که در کودکی ما تاثیرگذاشت. بهخاطر می آورم، با شخصیتهای کتابهای داستان که از مدرسه جایزه میگرفتم، نمی توانستم ارتباط برقرار کنم، از اینرو وقتی خواستم کاراکتر خلق کنم به این نتیجه رسیدم که بیشتر از هر چیز برای کودکی کار کنم که دوست دارد دوستداشتنی باشد. اصول جذابیت بصری کاراکتر برایم اهمیت دارد و اساس کارم است.
خلق کاراکتر برای کودکان مستلزم فعال بودن کودک درون است. از کودک درونتان بگویید. چگونه است؟
همچنان فعال است و میتوان گفت اوست که زندگی میکند و از این بابت خوشحال هستم. سعی کردم به تمام آرزوهایش برسانمش چنانکه از بچگی شیرکاکائو خیلی دوست داشتم و وقتی بزرگ شدم، آنقدر شیرکاکائو خوردم که بعضی وقتها دیگر حالم بد می شود.
هر چیزی را که در بچگی دوست داشتم، برای کودک درونم در بزرگسالی محیا کردم حتي الان هم برای کودک درونم طراحی میکنم و معتقدم از آنجایی که فطری است، بچههای دیگر هم خوششان میآید.
باتوجه به ابزار و امکاناتی که در اختیار دارید و میتوانید به آنچه در ذهنتان می گذرد جان ببخشید، تا چه اندازه موفق شده اید رویاهای کودکیتان را تصویر کنید؟
هنرمند همیشه بهدنبال محقق کردن رویاهای خود است. سعی میکنم به خودم دروغ نگویم و فکر میکنم همه در روح واحد بشر، علایق مشترکی دارند که من هم از آن مجزا نیستم و سعی میکنم آنرا ارائه دهم.پرواز یکی از رویاهای دوران کودکی ام بود و همچنین صحبت کردن با حیوانات را بارها در خواب دیده ام که این عناصر در کارهای من بسیار دیده میشوند.
کاراکترهایی که خلق میکنید تا چه اندازه به هم شباهت دارند و تا چه اندازه از هم متفاوتند؟
در هنر به یک اصل اساسی اعتقاد دارم. به نظرم آنچه تمام هنر و زندگی را شکل میدهد، هارمونی و کنتراست است. به این معنا که همه چیز به هم وصل است و وحدت وجود دارد و در عینحال هرکس نت مجزایی در زندگی برای خود می زند که تفاوت را بهوجود میآورد. هرکس در عین آنکه فردیت خود را دارد از کل جدا نیست. سعی میکنم کاراکترهایم حرف خود را برای زدن داشته باشند و در این بین به اطرافم بسیار دقت میکنم و در عینحال کاراکترهایم در کل به هم وصل هستند.
البته برای هر کار، گرافیک بصری متفاوتی برای کاراکترهایم در نظر میگیرم و از آنجایی که تمام این کاراکترها توسط من خلق شده اند، زنجیر واسط آنها من هستم.
آیا به امضای خود در خلق کاراکترهای تصویری رسیده اید؟
برای آنکه گرافیک غالب داشته باشم خیلی تلاش نمیکنم، چراکه معتقد هستم با محدودیت همراه است، این درحالی است که یک طراح کاراکتر باید خالص و یونیک بودن را در آثارش داشته باشد. اگر بخواهیم خود را به چارچوب هایی محدود کنیم، یونیک بودن اثر از بین می رود اما باتوجه به بازخوردی که از افرادی که مرا میشناسند و با کارهایم آشنا هستند، گرفته ام متوجه می شوم که به نوعی به این امضا رسیده ام. در کارهایم زندگی می کنم.
تفاوت نسلها و تفاوت سلیقهها این روزها بیش از گذشته احساس می شود. قهرمانهای نسل من و شما با قهرمانهای نسل جدید متفاوت است. شما به عنوان خالق آثاری که امروزی است و مخاطبان نسل جدید را هدف قرار داده است تا چه اندازه به نیازها و قهرمانپروری برای کودک و نوجوان امروزی اهمیت می دهید؟
به دو صورت به این موضوع نگاه میکنم. نخست آنکه، من باید سعی کنم در خلق کاراکترهایم، خواست و نیازهای نسل امروز را در نظر بگیرم و آنچه دوست دارد تولید کنم اما وجه دومی که در نظر میگیرم این است که در زمان خودمان جذابیت ها و زیبای هایی وجود داشت که وظیفه خودم می بینم که آن را به نسل امروز انتقال دهم؛ یعنی در عین همراه شدن با سلیقه و خواستههای نسل امروز سعی میکنم آنها را با دید و نگاه و به نوعی میراث خودمان همراه کنم و پنجرههایی از زیباییهایی که ما دیدیم را پیش رویشان باز کنم.
به خواستههای نسل جدید اشاره و از عناصر زیبایی شناسانه گذشته صحبت کردید. این خواستهها و آن عناصر چه هستند؟
زندگیها تندتر شدهاند. باتوجه به بحث تکنولوژی شاهد بمباران اطلاعاتی بچهها هستیم و گویا با نیم پرده بالا و پایین کردن یک ساز موسیقی، گوششان دیگر نمیشنود و عملا باید با کنتراست بالا و ضرب آهنگ بالا، اثری را ارائه دهیم که جذبشان کند. موسیقی بچههای امروزی راک است و تا حدودی رپ؛ و من سعی میکنم به این نکات توجه کنم اما در کنار این امر، من در کودکی ام، انیمیشنهایی دیدم مانند بچه های مدرسه والت، ارتباطات انسانی و ارتباط دو برادر و دوستی که بین همکلاسیهاست. سندباد را دیدم و با نقش فانتزی و خیال آشنا شدم، نقشی که کامپیوتر، موبایل و اینترنت در این زمان ایفا میکند. قطعا جذابیتی که سندباد برای من داشت امروز توسط کامپیوتر برای بچههای امروزی در دسترس است. من سعی میکنم این فانتزیها و خیال پردازیها را با فرم امروزی در کارهایم به بچهها نشان دهم. سعی میکنم قهرمانم حواسش به خانواده و دوستیها باشد. پایی در گذشته دارم اما با نگاه به امروز پیش می روم.
باتوجه به آنکه بیشتر کاراکترهایی که خلق میکنید برای مخاطب کودک و نوجوان است و فرزندتان هم نوجوانی 14 ساله است، تا چه اندازه از نظرات و مشاورههای او برای خلق کاراکترهایتان بهره میگیرید؟
مشاور اصلیام در خیلی از چیزها، آریا پسرم است، البته همسرم هم هنرمند است و از نظرات او هم استفاده میکنم اما درخصوص خلق کاراکترها از نظرات پسرم استفاده میکنم او هم رویکردهای خود را دارد و به بحث کارگردانی و روایت علاقه مند است و دید اولیه او را دراین خصوص قبول دارم و از او مشورت میگیرم.
باب اسفنجی از جمله کاراکترهای مورد علاقه شماست. چرا این کاراکتر را تا این اندازه دوست دارید؟
به نظرم، باب اسفنجی، چارلی چاپلین مدرن است. شخصیتی است که روابط و سرعت امروزی بشر را برای رسیدن به خوشبختی که شاید واقعا خوشبختی نباشد، هجو میکند. میبینیم که باب اسفنجی با بازی با حبابها به اندازه ای خوشحال میشود که آقای خرچنگ با داشتن یک بانک پول چنین خوشحالی را تجربه نمیکند. اینکه زندگی را از نگاه باب اسفنجی ببینیم و خوشبختی را اینگونه تجربه کنیم نکته ایاست که برایم جذاب است.
افرادی که به خلق کاراکتر علاقه مند هستند، چگونه میتوانند به حوزه انیمیشن وارد شوند؟ آیا کلاس یا آموزشگاه خاصی برای تدریس و یادگیری این رشته وجود دارد؟
این روزها با فعال شدن مدارس اینترنتی و گسترش تکنولوژی شاهد ساده شدن راه ها برای رسیدن به خواسته هایمان هستیم. در هنرستان ها و دانشگاه ها رشته انیمیشن طراحی شده است و قطعا هرکس در حوزه طراحی قوی تر باشد و در عین حال با تکنولوژی و علم روز همگام باشد، میتواند در این حوزه موفقتر عمل کند.
در عین حال پیشنهاد میدهم به جای آنکه کارهای جسته و گریخته بسازند و در شبکه های اجتماعی برای فالوئرها به اشتراک بگذارند، کارهای خود را در قالب پروژه ارائه دهند تا بتوانند به پختگی و حرفهایگری دست یابند.