قانون- امید فراغت/ کارشناس ارشد علوم سیاسی
کیهان در یادداشت روز خود نوشته بود برخی از معضلات، حاصل مذاکره و اعتمادند! باید از کیهاننشینان پرسید اگر حاصل مذاکره و اعتمادسازی، معضل تولید می کند پس حاصل تقابل و دشمنی چه تولیداتی دارد؟!هیچ جریانی نباید در ذیل شعار و یک فرآیند تروریستی ، استراتژی تقابل و تخاصم را پیش ببرد چرا که جنگ، جنگ تولید میکند. از دل جنگ نمی توان صلح استخراج کرد اما پایان هر جنگ صلح است!
در روزگار مدرن، تروریسم یکی از عوامل اصلی تهدید جامعه به شمار می رود و طبق قوانین ضدتروریسم در بيشتر کشورهای دنیا، سیستم قضایی آن را جرم به حساب می آورد اما با این وجود طیف وسیعی از سازمان های سیاسی برای پیشبرد اهداف خود، از تروریسم استفاده كرده اند!
خاطرمان هست كه حسن روحانی حمله تروریستی اخیر تهران را ، یورش به دموکراسی خواند و باید اعتراف کرد که دموکراسی خواهی ادبیاتی جریان ساز شده است ، جریانی که به ذهن مردم رسیده است و مردم به نقش شان واقف شده اند و دوست ندارند کسانی نقش شان را نادیده بگیرند.
در عجبيم! مگر می شود با دنیا مذاکره نداشت؟! شاید برخی بگویند آری می توان مذاکره نداشت! سکوت می کنیم و سوال دیگری می پرسیم كه تا چه هنگامی میتوانیم پیوسته و مستمر در فضای مقاومت و تدافعی باشیم؟! آیا این امکان را داریم که مدام در فضای واکنش باقی بمانیم؟
راقم سطور نيز دوست دارد که در نظام بین الملل تافته جدابافته باشیم ولي ادبیات نظام بین الملل این اجازه را از ما گرفته است و با ایجاد ابرهای باران زا در آسمان ایران اسلامی، باران مداومی را از ادبیات های متفاوت شاهد هستیم و ذهن بخش فراواني از مردم را خیس کرده است و این خیسی با خشکی برخی گفتمان ها تناسب ندارد!
آیا کیهان نشینان به واقعیت های جامعه امروز ایران خارج از ادبیات قدرت، واقف هستند؟! اگر هستند که نباید ذهنی انتزاعی داشته باشند و اگر نیستند نيز نباید خرده ای گرفت، چرا که نمی دانند!
به روند حرکت جامعه در این چند سال اخیر توجه کنید، همواره در معرض کسب ادبیات های بیرونی هستیم و در برخی از موضوعات زیستی نيز زمانی گریبانمان را گرفته است.
اخبارها، تصاویر، گفت و شنودها و ... سراسری شده است و همزمانی وقوع رخدادهای فرهنگی ، پیامی واضح و مبرهن دارد که اگر هم نظام سیاسی قواعد منحصر به فرد دارد که دارد ولي گفتار و رفتار بخش فراواني از جامعه به آن همزمانی ها متصل شده است و گریزی نيز از آن نیست.
بي شك مردم جهان نسبت به جغرافیای سرزمینشان و نسبت به درد مشترکی که به آنان وارد می شود، پاسخی واحد بروز می دهند.اتحاد آنان در برابر یک اتفاق نامطلوب بیرونی به دلیل تعصبهای میهنی و سرزمینی ، واکنشی بدیهی است ولي حرکتشان در مسیری که به آن فهم پیدا کرده اند، انتخابی و اختیاری است و دموکراسی نيز در این نقطه معنی و مفهوم پیدا می کند. اگر کسی بخواهد مسیر دیگری را به آنان دیکته کند که بر خلاف میل و ارادهشان باشد آنان بر نمی تابند.
بايدبه انتخاب و اختیار مردم احترام بگذاریم چراکه همانگونه که مسئولان در معرض داده های درونی و بیرونی هستند، مردم نیز به همان میزان در معرض آنها قراردارند .باید به گونه ای عملکرد داشته باشیم که زبان حاکمیت با زبان مردم متفاوت نشود که اگر به مردم سالاری دینی اعتماد و اعتقاد داریم پس بايد صبورانه در کنار مردم حرکت داشته باشیم.