حسن روحانی مسیر سختی پیش رو دارد. شلوغی این مسیر به این دلیل است که بيشتر ملت در آن حضور دارند و روحانی با پلاکاردی در دست که خواسته های ملت در آن نوشته شده در ابتدای صف در حرکت است. موانع زیاد است ولي موانع با امید و تدبیر و خواست همگانی ملت برداشته خواهد شد زیرا اجبار مطالبات از هیاهوی زمان جدید، که عقل جدید را نیز زايیده و در آغوش دارد، نمی گذارد و البته نمی شود به عقب بازگشت.
دلواپسان و جریان های پیدا و پنهان منتقد نیز، به دلیل تغییر ذهن و ذائقه بيشتر مردم به ورطه اکنون جامعه کشیده شده اند و روز به روز ادبیات جدید، ذهن آنان را نیز درگیر کرده است و از جامد به مایع تبدیل خواهند شد.
در شرایط جدید هیچ کنش و واکنشی در برابر دیدگان ملت پنهان نمی ماند و آشکاری موضوعات و علل و سبب ها کمک می کند هر هزینه ای اگر ایجاد شود بسیار گران باشد.
مردم متوجه شده اند که در کنار تقابل اندیشه ها، تقابل کسب، حفظ و توسعه قدرت نیز وجود دارد و به عبارتی، حفظ قدرت و قدرت سازی جدید تقابلی به حساب ميآيد که بر هر موضوع دیگری ارجحیت پیدا کرده است! اندیشه ها تا هنگامی که تبدیل به اثر، حرکت و جریان عمومی نشود قابل اتکا و اعتماد نیست.
همواره ضرب المثل «شنیدن کی بود مانند دیدن» نقل محافل قدیم بود ولي عقل جدید به واسطه حضور رسانه های جمعی و دسترسی آسان به اطلاعات و تصاویر گوناگون، با چشمان غیر مسلح می بیند. بنابراین دیدگان مردم بسیار جلوتر از شنیدههاي شان است و این واقعیت باعث شده که شنیدگان، کم ترین تناسب را با دیدگان شان داشته باشد.
دیدگان مردم در بطن واقعیت ها حضور دارد ولي شنیدگان شان در تصرف زبان هایی است که نسبت به بیان واقعیتهای جامعه امروز متفاوتند!
عقل جدید و به تبع آن فضای جدید، پیام های جدیدی در دل خود دارد که اگر به این پیام ها بی توجه باشیم دیری نخواهد پایید که شنیدن صدای ملت، گوشخراش خواهد شد.
حسن روحانی باید کاری کند، باید به سمت و سوی باز تولید و باز تعریف مفاهیم غیرکاربردی برود.
مفاهیمی که شنیدگان جامعه آن را دریافت میدارد. بنابراين وقتی در برابر دیدگان ملت رژه میروند، کم ترین تناسب و سنخیت را با شنیدگان دارد.
مردم ترازوی دیجیتالی دارند و این ترازو، وزن جنس های مختلف جامعه را دقیق نشان می دهد، اجناسی که چه در قالب مادی و چه معنوی در ترازو قرار گرفته اند و باعث شده که در بیشتر مواقع بدون حضور ترازو نیز وزن آن ها را به صورت تقریبی درست بگویند!
جامعه امروز ایران اسلامی در عین سیاست زدگی، سیاست فهم شده است و سیاست هم به تنهایی و بدون حضور دیگر عناصر قادر به زنده ماندن نبوده که اگر با آمپول و قرص و سرم نيز سرپا نگه داشته شود که آن دیگر سیاست نیست!
سیاست های کلی بر پایه مهار چیدمان دارد بنابراين سیاست های جزيی جامعه به دلیل همان وجود و حضور عناصر جدید از طریق شبکه های مجازی و ... به سیاست های کلی رسیده اند و در این نقطه است که باید تصمیم سازی ها و تصمیم گیریهای هوشمندانه تاریخی گرفته شود.
اکنون سیاست های جزيی به آستانه دیوار سیاستهای کلی رسیده است و با توجه به موقعیت حسن روحانی که اجرای بی کم و کاست قانون اساسی را عهده دار است باید افراد و تیمی در اختیار داشته باشد که فهم درستی از سیاست های جزيی و کارکردهای عینی عناصر جامعه ساز جدید و مهم تر از آن فهم عمیقی از حرکت جامعه داشته باشند.
بر همین اساس لازم است که شهردار تهران نیز، در کنار واگویه های اصلاح طلبی و... ابتدا جامعهشناس باشد چرا که یک جامعه شناس فهم درستی از دین، آيین، فرهنگ، سیاست، اقتصاد و روان جامعه دارد و می تواند به مانند یک شطرنج باز، چند حرکت آينده جامعه را نیز بخواند! زيرا همواره گفته اید مردم در انتخابات 96 مسیر آینده را مشخص کرده اند.