قاليباف در نامهاي خطاب به جوانان، راهش را از اصولگرايان جدا كرده و قصد برپايي «نواصولگرايي»را دارد. گويي او قصد دارد با اتكا به جوانان اصولگرا، گفتمان جديدي را خلق كند. باوجود اينكه تلاشهاي جريان اصولگرايي در خلق گفتمان انقلابي گري در انتخابات اخير نتوانست هيچ كمكي به آنها بكند، قاليباف راه خود را از «راس جريان اصولگرايي» جدا كرده است. درحالي كه قربانزاده، مشاور سياسي او گفته است كه قاليباف عطش ریاستجمهوری ندارد و تا لحظه آخر اجتناب داشت که برای انتخابات ثبتنام کند، ميتوان با توجه به نامه امروز وي، سرهنگ را از حالا به دنبال حضور در انتخابات چهار سال بعد ديد.
اشتباه تكراري سرهنگ
قاليباف البته در اين نامه يك اشتباه بزرگ را نيزدر تحليل راي مردم مانند رئيسي ارائه ميكند. همانگونه كه رئيسي راي روحاني را ناشي از «رقيب هراسي» دانسته بود، قاليباف نيز مينويسد:«این جریان در مقابل رقیبی است که اصلیترین هنر آن تزریقِ ترسِ مصنوعی به جامعه، به قصد فراموش کردن وعدهها و ناکارآمدیهایش است».اما برخلاف ادعاي قاليباف، اين درحالي بيان ميشود كه آخرين نظرسنجي آيپو كه پس از انتخابات انجام شده نشان ميدهد 17 درصد راي رئيسي به دليل اين بود كه افراد نميخواستند به روحاني راي بدهند و در طرف مقابل تنها پنج درصد رايدهندگان به روحاني به اين دليل به او راي دادند كه نميخواستند به رئيسي راي بدهند. البته جالبتر اينكه 38 درصد از كساني كه به روحاني راي دادند، به دليل شايستگيهاي فردي او را برگزيدند. در صورتي كه تنها 15 درصد از راي دهندگان به رئيسي به دليل شايستگي فردي به او راي دادند».
بنابراين مشخص است كه اين رقيب روحاني بود كه با ايجاد فضاسازي و دوقطبي كردن انتخابات (كه براي شكل دادن آن حتي خود قاليباف را نيز از دور خارج كرد) به دنبال كسب راي سلبي ميگشت و مشي روحاني اين نبود.
دستور آتش به اختيار مقابل اخلال در اصولگرايي
بخش مهم نامه قاليباف اما در بخش ديگري بود. قسمتي كه موجب شد تا يكي از اعضاي اصلي جمنا بعد از انتشار آن در كانال شخصياش، بلافاصله آن را حذف كرده و بيتوجه به اين نامه از آن عبور كند. جايي كه قاليباف به جوانان فرمان آتش به اختيار داده و گفته بود: «این مهم زمانی اتفاق خواهد افتاد که شما امیدوارانه، فعالانه و آتشبهاختیار وارد صحنه شده، منتظر اقدامات از بالا به پایین در جریان اصولگرایی نباشید؛ زیرا تحلیل رفتارهای پس از انتخابات برخی دوستان نشان میدهد تصمیمگیری در این مورد در راس جریان همچنان دچار اختلال است».
توهم رهبري اصولگرايان
در واقع قاليباف همان ادبيات رهبرمعظمانقلاب را كه در مورد مسائل فرهنگي بيان شده بود، به حوزه سياست و مديريت «مختل» در «راس جريان اصولگرايي» تعميم داد و از جوانان خواست بدون گوش دادن به فرمان رهبران اصولگرايي، به دنبال احياي گفتمان جديد «نواصولگرايي» باشند.گويي قاليباف قصد دارد «برند» جديدي را ايجاد كند و از اصولگرايان نيز فاصله بگيرد. به همين دليل نيز در نامه ميگويد: «امروز دیگر روشن است که اصولگرایی باید با حفظ مبانی و ارزشهای انقلابی جمهوری اسلامی، در نگرش و شیوه سیاستورزی خود متحول شود و با گفتمان و چهرههایی نو، حرکت در راستای "نواصولگرایی" را هرچه زودتر آغاز کند».
همين انتقاد به راس جريان اصولگرايي است كه باعث شده تا او بخواهد راه خود را سوا كرده و ساز راهاندازي جرياني جديد را با عنوان «نواصولگرايي» كوك كند. جرياني كه به اعتقاد قاليباف بايد با طبقه متوسط كنار بيايد و «واقعيت تغيير سبك زندگي» آنها را بپذيرد و خلاصه معنايش اين است كه امثال تتلو را بپذيرند تا بتوانند رايآوري داشته باشند.
سرپيچي از اتاق فرماندهي
گويا قاليباف در اين نامه خواسته اعلام كند كه هرچند در پايان انتخابات حاضر شد تسليم فشارهاي آنها براي خروج به نفع رئيسي شود، اماديگر حاضر به پذيرش فشارهاي «راس جريان» نخواهد شد كه تصميمگيريهايشان همچنان نيز بعد از انتخابات «دچار اختلال» است . ميتوان گفت نگاه جليلي نيز بر همين پايه استوار است. از همين رو بود كه جليلي بعد از انتخابات در اولين اقدام، تشكيل دولت سايه را خبر داد، تا به همه اعلام كند «از حالا به فكر رقابت در سال 1400 است».توجه كنيم كه تحليل اصولگرايان پس از شكست در انتخابات 92 اين بود كه علت شكست، نبود يك فرماندهي واحد تصميمگيرنده براي اصولگرايان در انتخابات است. از همين رو در انتخابات 94 بسياري را كنار گذاشتند و با ليست واحد در انتخابات وارد شدند.
اين ليست با شكست 30 بر هيچ انتخابات را به اصلاحات واگذار كرد. در سال 96 نيز با همين استدلال بخشي از آن را تكميل كردند و گفتند درصورت وجود يك فرماندهي واحد كه باعث كناره گيري همه به نفع يك نفر شود و همچنين تغيير نام از اصولگرايي به انقلابيگرايي، ميتوان به پيروزي رسيد. با همين تحليل جمنا شكل گرفت تا همه را به نفع كانديداي پنهان خود يعني حجتالاسلام رئيسي كنار بزند. اما با شكست بزرگتري روبهرو شدند كه نه تنها رياستجمهوري بلكه شوراي شهر تهران را نيز به طور يكدست در اختيار اصلاح طلبان قرار دادند. حال تحليل گلايههاي كنارهگذاشتهشدهها آغاز شده است.گويي آنها خواهان كنار گذاشتن فرماندهي واحد در «راس جريان اصولگرايي» هستند تا آتش به اختيار عمل كنند.