قانون- مهرداد تاوتلي
بحران آتی صندوقهای بازنشستگی، موضوعی نیست که زمینه آن در این یکی دو سال شکل گرفته شده باشد. این موضوع ریشه عمیقی در مدیریت دهههای گذشته صندوقهای بازنشستگی دارد. در واقع صندوقهای بازنشستگی از دیرباز تامین نیازهای بازنشستگانِ تحت پوشش خود را بعنوان هدف محتوم و اصلی خود درنظر نداشته و برای تامین حقوق بازنشستگان، چشم به درآمدهای وافر و آسان نفتی دوخته بودند. این آسیبی است که درسایر امور هم دامن اقتصاد ما را از گذشته تاکنون گرفته است و نتیجه آن، پایین بودن ارزش تولید ناخالص داخلی و نتیجتا اندک بودن درآمد سرانه در کشوری مثل ایران است که همه چیز در آن برای فراهم شدن یک زندگی مرفه برای همه اقشار جامعه فراهم است.
نکتهای که بعنوان یک نقطه مثبت در کارنامه دولت فعلی بايد به آن اشاره کنم، اهتمام صندوقهای بازنشستگی به افزایش درآمد مجموعههای اقتصادی وابسته به خود است. نتیجه این اهتمام هم کاملا روشن است. اگر شما به بیلانهای مالی شرکتها و مجموعههای اقتصادی این صندوقها دسترسی داشته باشید، روند مثبت افزایش درآمد را طی سالهای اخیر در اغلب آنها مشاهده میکنید. این درحالی است که بسیاری از این مجموعهها در پیشینه خود سالهای متمادی شاهد ضرر و زیان بودهاند و این زیانها در مواردی انباشته هم شده است.
اگر این اهتمامی که در دولت جدید نسبت به درآمدزایی صندوقهای بازنشستگی و مجموعههای اقتصادی وابسته به آنها وجود دارد، در دولتهای پیشین هم میبود، امروز بحران صندوقهای بازنشستگی، بعنوان یکی از بحرانهای آتی کشور مطرح نبود.
اکثر این مجموعهها با اهتمامی که در دولت و وزارت رفاه در سالهای اخیر بوده، به سمت بهبود روند درآمدزایی حرکت کردهاند؛ اما این به معنای سودده شدن همه آنها نیست. شرکتی که برای سالها زیان انباشته داشته است، چطور میتواند ظرف یکی دوسال سودده شود؟ جبران زیان و رسیدن به نقطه سربه سری در این مجموعهها زمانبر است؛ اما وقتی یک مجموعه با زیان انباشته، با شیبی قابل قبول به سمت درآمدزایی حرکت میکند، مفهومش این است که هدفگذاری کلان در آن مجموعه درست بوده و با مدیریت صحیح میتوان انتظار داشت که در آینده، مشکلات رفته رفته کمتر شود تا جایی که با افزایش درآمدِ شرکتها و مجموعههای متعلق به صندوقهای بازنشستگی و رسیدن به قابلیت تامین نیازهای بازنشستگان زیرمجموعه، دیگر درانتظار بحران صندوقهای بازنشستگی نباشیم و این روند البته نیاز به زمان و استمرار نگاه کلان مدیریت فعلی به این مجموعهها دارد. مهم این است که روند جبران مافات با متحول شدن دیدگاههای پیشین و شکلگیری نگاه سودآوری و درآمدزایی در مجموعههای اقتصادی مرتبط با صندوقهای بازنشستگی آغاز شده و اگر ثبات مدیریتی که سنگ بنای استمرار روندهای اصلاحی در کشور است، اجازه دهد، این تلاشها در آینده نزدیک به بار خواهد نشست.
"ارتقاءِ کیفیت، کنترل هزینه و افزایش درآمد" استراتژی است كه اگر در همه هلدینگها، شرکتها و مجموعههای اقتصادی تحت پوشش صندوقهای بازنشستگی، مورد توجه قرار گیرد، بحران آتی صندوقهای بازنشستگی بآسانی قابل حل خواهد بود.
اگر "ارتفاءِ کیفیت" که هدف هر مدیری در هر مجموعهای است، با "کنترل هزینه" توام نباشد، قطعا به "افزایش درآمد" منجر نخواهد شد. به بیان دیگر، هر مدیری هدفش ارتقاءِ کیفیت در خروجی مجموعه خود است؛ اما این ارتقاءِ کیفیت، زمانی مغتنم و مفید است که با کنترل هزینه توام باشد. اگر من با هزینههای هنگفت، در مجموعه تحت مدیریتم ارتقاءِ کیفیت ایجاد کنم، دیگر به هدف اصلی که افزایش درآمد است، دست نخواهم یافت. کنترل و مدیریت هزینهها در ارتقاءِ کیفیت بسیار اهمیت دارد.
معتقدم تا زمانی که شما طرح دقیقی برای دستیابی به شعار سازمانی نداشته باشید، داشتن شعار فایده چندانی برای مجموعه ندارد. ما این طراحی را انجام داده و آن را تجربه هم کردهایم.