قانون- پرتو جغتايي - نزدیك به سه سال قبل یك خبر در جامعه ورزش و كشتی ایران سر و صدای زیادی به پا كرد. روزی كه «صباح شریعتی» پسر ِ گوششكسته كُرد زبان به دلیل برخی ناملایماتی كه از آنها سخن به میان میآورد، راهی آذربایجان شد تا با گرفتن تبعیت این كشور برای آذربایجانیها پا به تشك كشتی بگذارد. این كشتیگیر در تیم ملی كشتی آذربایجان نمایش خیرهكنندهای داشت و در مسابقات المپیك ریو موفق به كسب مدال برنز شد. این كشتیگیر ایرانیالاصل مدتی بعد در مسابقات باكو نیز موفق به كسب سكو شد. این كشتیگیر 28 ساله چند روز قبل و پس از حادثه تلخ زلزله در استان كرمانشاه اعلام كرد كه میخواهد مدال المپیكش را برای كمك به بازماندگان این زلزله به حراج بگذارد. صباح شریعتی كه اهل استان كردستان و شهر سنندج است، با این اقدام نشان داد كه دلش هنوز برای مردم كشورش میتپد و قلبی از جنس ایرانی در سینه دارد. در همین راستا با این ورزشكار گفتوگو كردیم. صباح از اهدای این مدال به مردم ایران برایمان گفت و به روزهایی اشاره كرد كه به دلیل برخی مشكلات راهی آذربایجان شد. متن این گپ و گفت را در زیر بخوانید:
در ابتدا برایمان از اقدام اخیرتان بگویید. این كه بعد از زلزله مدال خود را به مردم كرمانشاه تقدیم كردید.
این زلزله یك مصیبت بزرگ بود كه مردم كشورم را تحت تاثیر قرار داد و ویرانیهای زیادی به همراه داشت. این یك حادثه غیر قابل پیشبینی بود و هیچكس نمیتوانست مانع رخ دادن آن بشود. در برابر امر الهی نمیتوان گلایه كرد. با این حال من دلم میخواست همانطور كه همه مردم كشورم به نوبه خود به این افراد آسیبدیده و زلزلهزده كمك كردند، قدمی برداشته باشم و لطفی به مردمی بكنم كه همزبان من نیز هستند. در واقع من وظیفه خودم میدانستم كه هر كاری كه در توانم هست انجام دهم. مردم آن منطقه این روزها حال و روز خوبی ندارند. برخیها مدتی طولانی زیر آوار بودند، برخی خانواده و عزیزانشان را از دست دادهاند و عده زیادی از خانههایشان جز ویرانه باقی نمانده است. این واقعا ناراحت كننده است. به دلیل همه این مسائل تصمیم گرفتم مدالی كه در المپیك 2016 ریو كسب كردم را به حراج بگذارم و بتوانم از این راه به مردم كشورم خدمتی كرده باشم.
اقدامی نیز در این راستا انجام دادهاید؟
در این رابطه با كیانوش رستمی صحبت كردم. گویا قرار است كه كمیته ملی المپیك ترتیبی داده و مدالهایی كه تقدیم شده است را به فروش بگذارد. علاوه بر من و كیانوش رستمی خیلی دیگر از ورزشكاران تصمیم دارند این اقدام را انجام دهند. گفته شده كه خود كمیته ملی المپیك تصمیماتی در این ارتباط دارد و برای این موضوع برنامه ریزی خواهد كرد.
خبر دار شدید كه اعضای تیم ملی كشتی ایران در كرمانشاه حضور دارند، از شما نیز خواسته شد كه به جمع آنها بپیوندید؟
خیر به من گفته نشد. اما در چند ویدئو دیدم كه اعضای تیم ملی كشتی در كرمانشاه حضور دارند. البته من خودم به همراه چند تن از دوستانم، بعد از این اتفاق، كمكهای مردمی را جمع آوری كردیم و چند روز قبل راهی مناطق زلزلهزده و به ویژه روستاهایی شدیم كه آسیب زیادی دیده بودند. روزی كه ما رسیدیم كمكهای مردمی به آنها رسیده بود اما كمی سو مدیریت وجود داشت و كمكها عادلانه تقسیم نمیشد. بهتر بود یك ارگان خاصی مستقیما وارد عمل میشد و نحوه تقسیم این كمكها كمی با مدیریت بهتری صورت میگرفت.
كمی به عقبتر برگردیم. به آن روزهایی كه تصمیم گرفتید تبعیت یك كشور دیگر را بگیرید و با دوبنده یك كشور دیگر روی تشك كشتی بروید. از آن روزها و آن تصمیم برایمان بگویید.
سالها قبل، فكر میكنم سال 2009 بود، كه من در مقطع جوانان بودم و به عضویت تیم ملی جوانان درآمدم و در مسابقات كشوری نیز مقام اول را كسب كردم. بعد از آن قرار بود من به مسابقات آسیایی اعزام شوم. كلی تمرین كرده بودم و خودم را آماده كرده بودم به این رقابتها اعزام شوم اما به صورت ناگهانی و بر اساس تصمیماتی كه نمیدانم چرا گرفته شد از تیم ملی خط خوردم. روزهای بدی بود و من واقعا انگیزهام را از دست داده بودم. تا سال 2013 چند سال از دنیای كشتی دور بودم اما از آن سال دوباره تمریناتم را شروع كردم و وقتی دیدم در تیم ملی كشورم جایی ندارم و با پیشنهاد از سوی كشور آذربایجان و فدراسیون كشتی این كشور مواجه شدم، موافقت كردم و برای اینكه دنیای ورزشم به پایان نرسد تصمیم گرفتم راهی این كشور شوم.
برخورد مردم ایران بعد از اینكه این تصمیم را گرفتید با شما چگونه بود؟
هر كس برخورد خودش را داشت. برخیها معتقد بودند كه من كار خوبی كردم و وقتی در كشور خودم به من بها داده نشد، بهترین اقدام این بود كه دنیای حرفهای ورزشم را در جایی سپری كنم كه قدرم را بدانند. اما برخیها نظرشان این است كه نباید میرفتم و دلایل خودشان را نیز در این ارتباط دارند. با این حال به نظر هر دو گروه از مردم ایران برای من قابل احترام است. اما صلاح دیدم در آن مقطع زمانی این كار را بكنم. اما قلب و روح من ایرانی است و هموطنان من ایرانی هستند. خون ایران در رگهای من جریان دارد. هر گاه لازم باشد هر كاری برای مردم كشورم میكنم و اگر لازم باشد جانم را نیز برایشان میدهم. واقعیت این است كه درصد خیلی كمی از مردم ، از ظلمهایی كه در ایران به برخی ورزشكاران میشود، بیخبر هستند. برخی رفتارها و تبعیضها موجب میشود كه ورزشكاران خانهنشین شوند. اما این یك واقعیت است كه عمرِ ورزش كردن برای یك ورزشكار حرفهای كه ورزش هم شغلش محسوب میشود و هم عشقش، كوتاه است و اگر زمانی كه نیروی جوانی و انگیزه وجود دارد، بگذرد ، دیگر نمیتوان روزهای رفته را جبران كرد. اما آن دسته از مردمی كه خودشان ورزشكار هستند و از رفتارهایی كه گاهی رخ میدهد مطلع باشند من را درك میكنند و خیلی منطقی به من حق میدهند. با این حال امیدوارم كه برخی صحبتها كمتر مطرح شود. برخیها مغرضانه صحبت میكنند و میگویند من نباید میرفتم و به خاك و وطنم پشت كردهام. اما واقعیت این نیست. من هنوز با كشتیگیران تیم ملی دوست هستم و در هر مسابقاتی كه آنها را میبینم با آنها صمیمی هستم و برخورد خوبی نیز با من میشود. اگر ایران فضای این را برای من فراهم میكرد كه در كشور خودم و برای تیم ملی ایران كشتی بگیرم قطعا من كشورم را ترك نمیكردم. شرایط ایجاب كرد كه من از ایران بروم ولی حالا تصمیم گرفتم مدالم را نیز به مردم عزیز كشورم تقدیم كنم.
شرایط این روزهای كشتی در آذربایجان چطور است؟
چند سال قبل كشتی در این كشور شرایط خوبی داشت. از نظر شرایط اردویی، سالنهای مناسب، اوضاع تغذیه و مربیان خوب، در وضعیت خوبی بودیم. بعد از المپیك اما كشور آذربایجان با مشكلات اقتصادی زیادی روبه رو شد و این مشكلات روی وضعیت ورزش این كشور و كشتی نیز تاثیر گذاشت. الان شرایط خوبی نداریم و اردوها در حال حاضر تعطیل است. من خودم شخصا تمرین میكنم و زمان مسابقات اعزام میشویم.
آذربایجان لیگ كشتي هم دارد؟
نه این كشور لیگ كشتی ندارد. البته گاهی برخی تیمهای ایرانی از من خواستند كه در لیگ ایران كشتی بگیرم. اما شرایط مهیا نشد و من در زمانی كه اردوهای تیم ملی برگزار نمیشود خودم تمرین میكنم كه بدنم آماده بماند.