برخی سیاست بازان در آشفتگی و هیجانات ذهنی برآمده از شیفتگی منافع فردی و گروهی فراموش می کنند که منافع، پایداری، ثبات و توسعه حاکمیت مقدم بر منافع فردی و جناحی است. به باور نگارنده سیاست ورزانی که آگاهانه یا ناخودآگاه منافع فردی و گروهی را مقدم بر منافع حاکمیت که همانا منافع ملی است ، می دانند بسیار مخرب و خطر ناک تر از بدترین بدخواهان شرقی و غربی کشور هستند. به همین دلیل بنیادین، عرصه سیاسی باید از اصولگرا، اصلاح طالب، اعتدالگرا و.... به حامیان وطن دوست منافع ملی و شیفتگان منافع فردی/جناحی تغییر هویت دهد. پر بیراه نیست اگرگفته شود؛ اقتدار، توسعه، کارآمدی و پایداری نظام مدیریت کلان سیاسی منوط به تغییر یک حقیقت تاریخی و عینی است. اینکه افرادی که برای تحقق منافع فردی/گروهی، منافع ملی را تخریب می کنند باید هزینه های گزاف بپردازند و افرادی که تحقق منافع ملی را به جاي اندیشهها، اعتقادات، اهداف و تلاش های خود بر می گزینند باید حمایت و به آنها کمک شوند. اندیشه ها، خواسته ها، آرزوها، اهداف و...ملی بنیاد نظم اجتماعی است. به عبارتی، حکومت ها در قالب نظام مدیریت کلان سیاسی تجسم فهم، اندیشه ها، خواسته ها، نیازها و اهداف ملی هستند. در صورت پذیرش استدلال فوق نتیجه اجتناب ناپذیر این خواهد بود که هیچ عنصری در نظام مدیریت کلان سیاسی با هیچ توجیهی نمی تواند و نباید اندیشه یا هدفی بهجز تحقق اهداف منافع ملی داشته باشد. بنابر این تنها و معتبر ترین معیار ارزیابی و سنجش بازیگران عرصه سیاسی توسط نهادهای نظارتی، امنیتی و اطلاعاتی باید این باشد که آیا عملکرد و اهداف عناصر و بازیگران عرصه سیاسی در راستای تحقق اهداف منافع ملی بوده یا در راستای منافع فردی، گروهی یا کشورهای بیگانه است. بسیار کاربردی و سودمند خواهد بود اگر بر سردر ساختمان شورای نگهبان عبارت «شورای نگهبان، نگهبان منافع ملی» نصب شود.
سنگ محك
اهداف، اعتقادات، آرمان و برنامه های عملی مدیریت کلان سیاسی فقط باید منجر به ایجاد رفاه، آرامش، امنیت و نشاط شهروندان شود. اهداف، آرمان و برنامه هایی که منجر به ایجاد رفاه، آرامش، امنیت و نشاط برای یکا یک شهروندان نشود، اهداف، آرمان ها و برنامه های ملی نیستند و در نتیجه مغایر منافع و امنیت ملی هستند. کارآمد ترین سنگ محک، اعتبار و مشروعیت اهداف، آرمانها و برنامه های داخلی و خارجه مدیریت کلان سیاسی در رضایت مندی شهروندان بوده که ناشی از سطح رفاه، آرامش، امنیت و نشاط شهروندان است.
تعريفي از منافع ملي
براي مثال، روابط خارجه فقط ابزاری برای تحقق اهداف ملی است. اینکه با کدام کشور یا ملت ها ارتباط داشته یا نداشته باشیم یا از کدام کشورها حمایت کنیم منوط به اهمیت آن ملت(کشور) در تحقق اهداف ملی است. ما غير از رژيم اسراييل نه از ملتی خوشمان می آید و نه از ملتی بدمان میآید. به عبارتی احساسات ما نسبت به شهروندان کشورهای دیگر تابع بی قید و شرط سودمندی آنها به منظور تحقق اهداف منافع و امنیت ملی(نه جناحی) شهروندان ایران زمین است.
منافع ملی به معناي منافع یکایک شهروندان ایران زمین صرف نظر از هر ویژگی یا قید و شرطی است. باید پرسید منافع شهروندان چیست؟ نیازهای اولیه هر شهروندی غذا، لباس، مسکن، امنیت، آموزش، اشتغال، بهداشت، نشاط به معنی پرهیز از غم و درد و گریه و.... است. از آنجاکه در زیست مدنی هیچ شهروندی قادر نخواهد بود نیازها اولیه خود را بهطور انفرادی تهیه و تامین کند، نهادهای اجتماعی از جمله مدیریت کلان سیاسی ایجاد شدند. تنها دلیل وجودی حکومتها در قالب نظام مدیریت کلان سیاسی تهیه و تامین نیازهای اولیه شهروندان بوده که همانا منافع جمعی(ملی) است. هر کس تلاش کند تعاریفی به جز تعریف فوق برای هستی حکومت ها ارائه دهد بی شک فاقد دانش و صداقت است و اهداف غیر جمعی (ملی) را دنبال می کند. شاید متخصصان برخي تفكرات خاص موافق این گفته نباشند اما باید گفته شود بنیادی ترین وظیفه نهادهای حاکمیتی و اجتماعی تحقق نیازهای اولیه انسان است. ذهن یا روح و محتویات آن برای انسانی که غذا، لباس، مسکن، آرامش و امنیت ندارد، فقط موجب و عامل درد و رنج، هراس، ناامیدی و... است.
ارتباط حاكميت ملي و منافعملي
مبنای تعاریف پدیده هاي گوناگون از جمله پدیده های اجتماعی و سیاسی و ظیفه و کارکرد آنهاست. بنابراین، می توان صفات پدیده ها را از وظیفه یا کارگرد آنها استخراج کرد. بنا بر تعریف معاصر (به گواه کشورهای توسعه یافته مقتدر) وظیفه و کارکرد حکومت ها تحقق منافع ملی است. پس، بنابر تعریف معاصر، بسیار منطقی است که صفت ملی را برای حکومت ها برگزینیم. نتیجه اینکه کارآمدترین نوع حاکمیت، حاکمیت ملی است که تنها و تنها وظیفه و کارکردش تحقق منافع ملی است.
از اینرو می توان ادعا کرد ارتباطی منطقی و اجتناب ناپذیر میان منافع ملی و حاکمیت ملی کارآمد وجود دارد.
منافع و امنیت ملی همه دلسوزان وطن دوست را مستلزم میکند تا به منظور برطرف کردن چالش های متعدد و گوناگون که در صورت حل و فصل نشدن اساس منافع و امنیت ملی را بهطور جدی به مخاطره میاندازد، سازوکاری فراجناحی و ملی برای انسجام مدیریت کلان سیاسی تدوین کنند.(نگارنده در چندین یاددشت طرح کاربردی تاسیس شورا یا نهاد منافع ملی را مطرح کرده است).
حاکمیت ملی به این معنی است که نظام مدیریت کلان سیاسی در عرصه های اقتصادی،روابط خارجه، فرهنگی، آموزشی و... طرح ها، راهکارها و راهبردهایی را تدوین و اتخاذ می کند که منافع جمعی یا ملی را محقق کند. اینکه این طرح ها،راهکارها و راهبردها ملی است یا نه میتوان از طریق پیامدهایی که اینگونه طرح ها و راهکارها در زیست عینی، ملموس و روزمره شهروندان دارد، مشاهده شود.حاکمیت ملی به اين معنی است که همه عناصر و اجزای حاکمیت در هر جایگاه و با هر دانش یا اعتقادی در راستای تحقق خواسته ها، نیازها، آرزوها و اهداف همه شهروندان بیندیشند و عمل کنند. به باور نگارنده تنها و تنها مسیر برون رفت از ناکارآمدی مدیریت کلان سیاسی حکومت «حاکمیت ملی» است. تاریخ مملو از مسیر های دیگری با پیامدهای و نتایج نامطلوب دیگر است. حکومت ها در عصرهاي گوناگونی تاریخ ، ساختار و صفات متفاوتی داشته اند. به باور نگارنده با در نظر گرفتن آشفتگی و بی ثباتی منطقه خاورمیانه و شرایط متغییر جهانی کاربردی ترین صفت برای نظام مدیریت سیاسی، حاکمیت ملی است.