قانون-مسعود رضا بلادری/ حقوقدان و روزنامهنگار
اجتماع امروزی دارای نهادهایی است که هر یک به دلیل ایفای نقشی پدید آمده اند. شهروندان یک جامعه متمدن با قراردادهایی معین بخشی از امور مورد نیاز خود را به نهادهایی می سپارند که تاسیس هر یک در عرف، قانون و اخلاق حسنه پایه ریزی شده است. هدف غایی و نقش هر نهادی در اجتماع معلول دلیلی است که ریشه در نیاز بشری دارد. این نهادها اگر چه در تلاش برای دستیابی به هدفی والا که همانا سعادت مادی و معنوی بشریت است، پی ریزی شدهاند ولي ارتباط و تاثیر متقابل آنها بر هم اجتنابناپذیر است زيرا هدف نهایی فارغ از دستیافت به هدف اختصاصی هر نهاد، رساندن جامعه به مدینه فاضله و ارزشهای غایی یک جامعه بشری است. ورزش و سیاست در اجتماع ما دو نهاد محترم با اهدافی والا هستند که در تعریف بنیادین و بین المللی و داخلی کمترین تاثیر و ارتباط با یکدیگر را دارند. ورزش نهادی محسوب مي شود حقوقی که متضمن سلامتی روحی و جسمی نسل فعلی است و سیاست نهادی است که قدرت را از مردم می گیرد و به بخش اندکی از مردم منتقل می کند تا این قشر اندک که سیاستمدار اطلاق می شوند، بخش عمده ای از اجتماع را به نیابت از اتباع قلمرو خود، مدیریت کنند. هر کدام از این نهادها دارای اصول و مبانی خاصی است؛ سیاست به دلیل اینکه اصولی متمایز از ورزش دارد، هر گاه که عزم دخالت در ورزش داشته باشد، بی شک باعث اختلال است. ورزش نهادی مقدس است که هیچگونه تعلقی به عالم سیاست ندارد. در چند وقت اخیر برخی سیاستمداران سعی کردند عالم بیآلایش ورزش را موثر از منویات صنفی خود كنند و در این راستا عده ای نیز در نهادهای دیگری چون رسانه و هنر ابزار سیاست بازان شدند و این رویکرد اختلال و هرج و مرج و مخدوش كردن نظم عمومی را که حاصل از قرارداد اجتماعی شهروندان هستند، موجب كرده است. سیاست در تعریف مورد نظر نگارنده همانگونه که مطرح شد ساز و کار انتقال قدرت به جمعی معدود است و نشاید که این ساز و کار را بر ورزش که رسالت تندرستی و بهداشت روانی جامعه در سطح داخلی و بین المللی را بر دوش میکشد، تاثیر گذار باشد؛ بیشک این تاثیرات موجب اختلالات و تنش هایی است که به این سادگیها قابل رفع و رجوع به شرایط صحیح نیست و اگر هم باشد هزینه های سنگینی بر دامان اجتماع بار خواهد كرد. حاکمیت در ورود به نقشهای مردم نهاد، دست کم در نظام سیاسی ایران، تا کنون بنا بر دلايلی که خارج از حوصله این مجال است، موفق ظاهر نشده است؛ بنابراین مسئولان ارشد مدیریت کشور بايد سطوح پایین تر را از ورود به نقشهای مردم نهاد، تاجايي كه امكان دارد، بازدارند. مردم بيشتر از عوارض نهادهايی چون سیاست به دامان نهادهایی که نقش ریکاوری و برگشت به آرامش را بر عهده دارند، روی می آورند و چنانچه همان عوارض را در این نهادها نیز بیابند ناامید خواهند شد و این ناامیدی در تمامی نقشهایی که بر عهده دارند، تاثیر گذار است. توقع می رود در اجتماع رو به توسعه ایران هر شهروندی به ایفای نقش خود بپردازد و با ورود غیر اصولی به نهادهای غیر مرتبط، اختلال را در جامعه موجب نشود؛ اگر چه در دنیای امروزی سیاست سعی كرده در همه ارکان نهادهای دیگر ورود یابد و تا حدودی هم موفق شده با این وجود سکوت در باره این پیشروی و عدم واکنش سریع و صریح به این زیاده خواهی شرایط را بدتر خواهد كرد. امید است تلاش نگارنده تذکری باشد بر ورود سیاستمدارانی که قصد دارند ورزش و هنر را دستاویز قرار دهند و زیر پرچم تقدس مآبی پنهان شوند تا به اهداف خاص خود برسند. به امید روزگاری که نهادهای اجتماعی در ارائه نقش خود موفق و سر آمد تمام اصول بنیادین اجتماع امروزی دنیا باشند.