اين روزها خبرهاي ناخشنودكنندهاي راجع به كودك آزاري، شكنجه و كودككشي در ايران به گوش ميرسد. در كنار اين خبرهاي پر سر و صدا، ما كه به كوري شيري رنگي مبتلا هستيم، هر روز افزايش افسار گسيخته كودكان كار و خياباني را نمي بينيم. كافي است كه كوري واقعي يا مصلحتي را درمان كنيم تا ببينيم هر لحظه بر تعداد كودكاني كه در چهارراههاي تهران مشغول گدايي هستند، افزوده مي شود. دردناكتر اينكه با چشم قابل مشاهده است كه به مرور سن اين كودكان كاهش مييابد و همين كه كودكي توان ايستادن و راه رفتن داشته باشد، در ملأعام به تحقيرآميزترين كارها و گاهي در خفا نيز به شنيعترين اعمال تن ميدهد؛ اموري كه بيشك علت تام نابودي شخصيت يك شخص را رقم ميزند. حال در اين ماتمسرا، اشخاصي هستند كه ژست انساندوستي به خود گرفته اند و براي كودكان ساير كشورها چكامه هاي حزن انگيز و مسمطهاي اندوهناك ميسرايند و به گفته خويش اگر در آن سوي بلاد اسلامي دست كودكي خراش ببيند، خواب آسودهشان مشوش مي شود؛ تو گويي چشم بينا و وجدان آگاهي نيست كه زجر بيپايان كودكان سرزمين خود را در چهار راه هاي پايتخت مشاهده كند؛ آنانيكه سالهاست دچار بيماري ساري كوري سفيدند و بهجز آن ارزشهايي كه خود به صلاح ميدانند، به هيچ حق و ارزش ديگري نمي انديشند.
بايد به ايشان گفت انساندوستي و دفاع از حقوق بشر نه يك ژست و شعار دلبخواهي است بلكه حقوق بشر واجد اصولي است كه دلسوزان كودكان ساير بلاد بايد بدانند؛ بايد بدانند كه نخستين اصل حقوق بشر و به طور خاص حقوق كودك، اصل عدم تبعيض است. در ماده اول اعلامیه حقوق كودك به یکی از مهمترین اصول حقوق بشری، یعنی اصل عدم تبعیض اشاره شده است. بر اساس آن، تمامی کودکان بدون هرگونه استثنا و تبعیض و بدون درنظر گرفتن نژاد، رنگ، زبان، دین، عقاید سیاسی یا سایر عقاید، منشأ اجتماعی یا ملی، ثروت، تولد یا ویژگیهای فردی دیگر یا خانوادگی مشمول این حقوق میشوند. بر اساس ماده ٩ اين اعلاميه :«كودك بايد در برابر هر گونه غفلت، ظلم، شقاوت و استثمار حمايت شود. كودك نبايد به هر شكلي وسيله مبادله قرار گيرد. كودك نبايد قبل از رسيدن به حداقل سن مناسب به استخدام درآيد و نبايد به هيچ وجه امكان يا اجازه استخدام او در كارهايي داده شود كه به سلامت يا آموزش وي لطمه زده يا باعث اختلال رشد بدني، فكري و اخلاقي وي شود». يا در ماده ٦ اعلاميه جهاني كودك مي خوانيم: « كودك جهت پرورش كامل و متعادل شخصيتش نياز به محبت و تفاهم دارد و بايد حتيالامكان تحت توجه و سرپرستي والدين خود و به هر صورت در فضايي پرمحبت در امنيت اخلاقي و مادي پرورش يابد. كودك خردسال را به جز در موارد استثنايي، نبايد از مادر جدا كرد. جامعه و مقامات اجتماعي موظفند كه نسبت به كودكان بدون خانواده و بيبضاعت توجه خاص مبذول دارند. كمكهاي نقدي دولت و ديگر تسهيلات جهت تامين و نگهداري فرزندان خانوادههاي پرجمعيت توصيه ميشود».
در برابر تمام ژستهاي انسان دوستانهاي كه تنها كودكان خارج از مرزها را در برميگيرد؛ پرسش اين است كه چرا اين رقت قلب و رأفت در حق كودكان اين سرزمين جاري نمي شود؟ واقعا با چه ميزان و ترازويي ظلمهاي واردشده بر كودكان را توزين ميكنيم؟
بيراه نيست كه گفته اند براي دروني و نهادينه كردن فرهنگ رعايت حقوق بشر و صلح گزيري، راهي جز آموزش آن نيست. به همين دليل است كه سازمان ملل متحد، آموزش حقوق بشر را يكي از حقوق اساسي بشر و وسيله مهمي جهت ترويج آن بر شمرده و در همين راستا سالهاي ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۴ را دهه آموزش حقوق بشر اعلام كرده است. بي شك، چنانچه حقوق كودكان را به عنوان حقوق اساسي بشر آموخته بوديم، نه كسي براي مطامعش، ميتوانست خود را انسان دوست و بشر دوست وانمود كند و نه ما ظالمانه از كنار همه اين فجايعي كه بر كودكان سرزمينمان ميرود، به آسودگي گذر ميكرديم و نه لايحه حمايت از كودك نيز در بايگاني مجلس غبار فراموشي به خود ميگرفت.