فدرالیسم نهتنها یاریرسان دولت در پیشبرد برنامههای توسعهای نیست بلکه باری بر دوش دولت و مانعی در راه توسعه است
دولت توسعهخواه باید تمام منابع و سرمایه های بالقوه کشور را کنترل کرده و در نهایت آنها را برای امر توسعه اختصاص دهد
فدرالیسم در ایران بدون وجود یکفرهنگ سیاسی نهادینه شده، باعث سهمخواهی بدون برنامه اقوام و گروهها خواهد شد
ناسیونالیسم، موتور محرکه توسعه در هر جامعه است اما بدون وجود یک فرهنگ سیاسی نهادینه شده، فدرالیسم چنین ناسیونالیسمی را ایجاد نمیکند
امروزه یکی از بحرانهای مهم و اساسی ایران، بحران انباشت سرمایه است که فاکتور اساسی پیشرفت و توسعه محسوب میشود
سیستمهای فدرال بهطور معمول دارای دولتهای لیبرال هستند که کمترین مداخله را در امر اقتصاد ترجیح میدهند
دولتهای توسعهخواه را میتوان بهعنوان دولتهایی تعریف کرد که سیاست آنها قدرت، استقلال و ظرفیت کافی را در مرکز متمرکز کردهاند
فرهنگ سیاسی و شرایط اتنیکی حاکم بر خاورمیانه و بهخصوص ایران، متفاوت با آسیای جنوب شرقی است و مانع از این امر میشود
اینروزها شاهد سخنراندن برخی اپوزیسیونهای خارجنشین و حتی نمایندگان مجلس پیرامون سیستم فدرالیسم در ایران با دغدغه حفظ تمامیت ارضی کشور هستیم. این نوشته به هیچعنوان به حقوق اتنیکهای ایرانی نمیپردازد، نه اینکه حقوق اتنیکها مهم نیست بلکه درصدد نقد فدرالیسم از دیدگاه مطالعات توسعه محور است. پرسش اصلی این است که آیا با سیستم فدرال، تشکیل یک «دولت توسعهخواه» امکانپذیر است؟
دولتهای توسعهخواه
دولتهای توسعهخواه را میتوان بهعنوان دولتهایی تعریف کرد که سیاست آنها قدرت، استقلال و ظرفیت یا کارآمدی کافی را در مرکز متمرکز کرده تا نیل به اهداف صریح توسعهای را شکل داده، تعقیب کرده و تشویق کنند؛ چه با استقرار و بهبود شرایط و جهت گیری رشد اقتصادی یا بهوسیله سازماندهی آن بهطور مستقیم یا ترکیبی از هر دو. سیستم حکومتی فدرال منافاتی با تشکیل و کارویژههای دولت توسعهخواه ندارد اما نکتهای که حائز اهمیت است و باید بهآن توجه کرد، این است که نسخه توسعهای هیچکشوری را نمیتوان برای کشور دیگری تجویز کرد. این اشتباهی بود که متفکران نوسازی و توسعه نسل نخست (کلاسیک) از جمله دانیل لرنر و ادوارد شیلز مرتکب شدند و معتقد بودند نسخه لیبرالی و تکخطی توسعه را باید برای همه ممالک در شرق تجویز کرد و شرق نیز باید راه غرب را برای توسعه و نوسازی طی کند. متفکران نسل جدید مانند هانتینگتون آن نظرهای جزمگرایانه و تکخطی توسعه را زیر سوال بردند و به سنتها و فرهنگها و فاکتورهای بومی داخل کشورها توجه و نقش آنها را در برنامههای توسعهای گوشزد کردند؛ برای مثال چون در مالزی دولت توسعه خواه با سیستم فدرال موفق به انجام کارویژه خود شده است، نمیتواند دلیل موفقیت این نسخه در ایران باشد؛ زیرا فرهنگ سیاسی و شرایط اتنیکی حاکم بر خاورمیانه و بهخصوص ایران متفاوت با آسیای جنوب شرقی است و مانع از این امر میشود.
سیستمهای فدرال بهطور معمول دارای دولت های لیبرال هستند که کمترین مداخله را در امر اقتصاد ترجیح میدهند اما جهتگیری دولتهای لیبرال تنظیمگرایانه است اما دولتهای توسعهخواه نه صرفا نقش تنظیم گرایانه بلکه باید نقش پررنگتری در پیشبرد اهداف توسعهای داشته باشند. فردریک لیست استدلال میکند ملل کمترپیشرفته لازم است از دولت برای رسیدن به پیشرفت استفاده کنند. کشورهای توسعهیافته غربی ابتدا با سیاستهای مرکانتالیستی و با نقش کلیدی دولت به توسعه کاپیتالیستی رسیدند و پس از آن به تدریج در داخل و خارج از مرزهای ملی خود سیاستهای لیبرال و اقتصاد بازار و تجارت آزاد را ترویج و ارتقا دادند و هماکنون وارد فرآیندهای جهانیشدن شدهاند؛ بنابراین دولتهای توسعهخواه باید نقشي اساسی در برنامههای توسعهای ایفا کنند و این امر با سنت لیبرالی دولت درتضاد است؛ زیرا خصوصیات این دولتها فقط در کارکرد ساختارهای اداری یا اصول حکمرانی آنان نیست، بلکه در کارکرد سیاستشان هم وجود دارد.
بحران انباشت سرمایه
امروزه یکی از بحرانهای مهم و اساسی ایران، بحران انباشت سرمایه است که فاکتور اساسی پیشرفت و توسعه محسوب میشود. یکی از کارویژههای دولت توسعهخواه تخصیص منابع(allocation) جهت تولید(production) و در نهایت انباشت سرمایه(accumulation) است. سیستم فدرالی بنابر فلسفه ذاتی خود با تفکیک اختیارات حکومتی در ایالات، بهخصوص منابع اقتصادی با خصلت تسلط دولت توسعهخواه بر منابع کشور، جهت تخصیص، تولید و انباشت منافات دارد و در نهایت به مانعی سترگ پیش پای دولت توسعهخواه تبدیل میشود. دولت توسعهخواه باید دارای یکجامعه مدنی مطیع باشد. مطیع بهمعنای منفعل نیست بلکه جامعه نیز باید با نوعی از ناسیونالیسم ملیِ همراه با دولتِ توسعهخواه بهسوی توسعه گام بردارد.
ناسیونالیسم موتور محرکه توسعه در هر جامعه است اما آیا فدرالیسم قادر خواهد بود چنین ناسیونالیسمی را جهت پیشبرد امر توسعه ایجاد کند؟ بهنظر نگارنده اینسطور بدون وجود یک فرهنگ سیاسی نهادینه شده چنین امری را ناممکن میکند.دولت توسعهخواه باید حتيالامکان تمام منابع را برای توسعه کشور بسیج کند و در این راه باید با کمترین موانع روبهرو شود؛ بنابراین فدرالیسم نهتنها یاریرسان دولت در پیشبرد برنامههای توسعهای نیست بلکه باری بر دوش دولت و مانعی در راه توسعه است زیرا دولت توسعهخواه باید تمام منابع و سرمایه های بالقوه کشور را کنترل کرده و در نهایت آنها را برای امر توسعه اختصاص دهد. فدرالیسم در ایران بدون وجود یکفرهنگ سیاسی نهادینهشده، باعث سهمخواهی بدون برنامه اقوام و گروهها خواهد شد که با کنترل و تخصیص منابع و سرمایه توسط دولت در تزاحم است. دولتتوسعه خواه بهطور قطع در شرایط سیاسی کشور ایران بهدلیل کارویژه خاص خودش منتقدانی جدی خواهد داشت،از طیف های سنتگرا و محافظهکار که امر توسعه را بر نمیتابند تا گروههای اتنیکی؛ زیرا بدون چنین دولتهایی انتقال و گذار آهسته، ولی هزینه انسانی آن عظیم خواهد بود؛ چراکه توسعه نه کنش کمتر دولت، بلکه کنش بهتر دولت را میطلبد و بهنظر میرسد که فدرالیسم در شرایط فعلی ایران مانع کنش بهتر دولت در امر توسعه خواهد بود.