رضا آشفته، یکی از روزنامهنگاران قدیمی حوزه فرهنگ و هنر است. او درباره مخالفان دولت و نقادی آنها در شرایط تحریم فعلی میگوید: «عدهای هستند که مخالف دولت هستند. آنها از روی حب و بغض حرف میزنند. نوشتار آنها بیشتر حاصل کینهورزی است. زمینهها برای نقد منصفانه فراهم نیست. به نظرمیرسد که روزنامهنگارها دیگر دل و دماغ نقد ندارند».
آلبر كامو در روز دهم دسامبر 1957 در تالار شهر استكلهم در سخنرانی هنگام دريافت نوبل ادبيات گفت: «امروزه نويسنده نمیتواند خود را در خدمت آنهایی بگذارد كه تاريخ را میسازند؛ بلكه بايد در خدمت آنهایی باشد كه از تاريخ رنج میبرند... نويسنده تنها زمانی میتواند قلب يک جامعه زنده كه او را موجه میدانند، بهدست آورد كه محدود بودن تواناییهايش را در انجام دو مقوله بزرگ بپذيرد؛ در خدمت حقيقت و در خدمت آزادی بودن... اصالت هنر ما هميشه بايد در دو تعهد ريشه داشته باشد كه عمل به آنها دشوار است: نگفتن دروغ درباره آنچه ديگری میداند و تسليم نشدن در برابر ظلم». این جملات را به خوبی میتوان در تعریف حرفه روزنامهنگاری هم به کار برد. بارها شنیدهایم که روزنامهها در بحران به سر میبرند ولی یکی از حسنهای مهم روزنامههای کثیرالانتشار با چاپ کاغذی این است که خواننده ممکن است به طور اتفاقی با نظری مخالف نظرات قبلی خود مواجه شود و از این طریق به چالش هم کشیده شود. به مشکل حقوق پایین روزنامهنگاران باید معضلاتی مانند امنیت شغلی، توقیف، بیمه بیکاری، خطوط قرمز، عدم حرفهایگرایی، فقر آموزش حرفهای و سیاستزدگی را اضافه کنیم. با این حال، روزنامهنگاران ایرانی وظیفه خطیری در زمانه جنگ اقتصادی بر عهده دارند. آنها باید به مردم آگاهی بدهند. روزنامهنگاران خود نیز باید مقاومت کنند. این یک امر دیالکتیکی محسوب میشود. بحث نقد در ایران مورد توجه همه قرار دارد و حتی حسن روحانی، ريیسجمهوری هم در مراسم آغاز سال تحصیلی دانشگاهها در سال 97 گفت: «دانشگاهها باید نقاد و پرسشگر باشند. باید دولت را نقد کنند، در این بحث تردیدی نیست».
رضا آشفته، درهمین رابطه میگوید:«بحران در روزنامهنگاری جدی و پیچیده است.روزنامهها دیگر از نظر مادی تامین نیستند.تیراژ پایین آمده است. تبلیغات ناچیز شده است. مردم هم دیگر رقبتی برای روزنامهخواندن ندارند. امنیت شغلی این حرفه در خطر افتاده است. با این وضعیت شاهد هستیم که روزنامهها به جای نقد بیشتر به سمت و سوی چاپ مطالب خنثی رفتهاند».
این روزنامهنگار که 27 سال سابقه کار حرفهای دارد در پاسخ به این پرسش که چه کاری باید انجام بدهیم تا وضعیت روزنامهنگاری بهتر شود، گفت: «جواب را با کلمه نمیشود داد؛ ماجرا عمل کردن است. وقتی تیراژ روزنامه پایین آمده است باید فکر جایگزین باشیم. شاید یکی از دلایل کاهش این تیراژ پایین هم کمرنگ شدن نقد باشد. مردم همه چیز را رصد میکنند. آنها متوجه میشوند که چقدر نقد و چقدر تحلیل و چقدر جانبداری در روزنامه وجود دارد. مردم باید چیزی را ببینند و احساس کنند تا متقاعد به خرید روزنامه شوند». وی درباره فروش برخی روزنامهها میگوید: «روزنامه همشهری به واسطه نیازمندیهایش فروش خوبی داشت که الآن کمتر هم شده است. تیراژها به 7،8 هزار نسخه رسیده است».
آشفته با اشاره به اینکه به نابودی روزنامهها دیگر فاصلهای نمانده است، ادامه میدهد: «اغلب جمعیت 80 میلیون نفری ایران که اغلب آنها تحصیلکرده هم هستند، نه مطالعه میکنند و سراغ روزنامه میروند. رسـانه رکن چهارم دموکراسی است. قطعا برای دموکراسی به روزنامه نیاز داریم».
آشفته با تاکید بر اینکه رشد فضای مجازی تاثیرگذار بوده است ولی همه چیز نیست میگوید: «به ترکیه نگاه کنید. تیراژ روزنامهها در آنجا بالاست. چرا اینگونه است؟ یک جامعه در حال پیشرفت احتیاج به روزنامههای قدرتمند دارد. دولتها در ایران هم به نقد علاقه دارند. دولت روحانی درباره نقد بارها صحبت کرده است و خواهش داشته است تا دولتش را نقد کنند» .این روزنامهنگار حوزه تئاتر در بخش آخر میگوید: «البته در ایران شاهد هستیم که از نقدها هم سوءاستفاده میشود. زمانی که نقد کمرنگ شود دچار بحران اقتصادی و اجتماعی سنگینی میشویم. باید دنبال راهکار باشیم».
چندشغله بودن، جامعه روزنامهنگاری را تهدید میکند
در جایی از فریدون صدیقی، یکی از روزنامهنگار پیشکسوت نقل شده است: «حقوقی که روزنامهنگاران در آن زمان در روزنامههای اطلاعات و کیهان میگرفتند برای زندگی در آن دوره جوابگو بود. خاطرم هست اولین حقوق من در سال ۵۱ حدود ۱۲۰۰ تومان بود و خاطرم هست که در زمان انقلاب هشت هزارتومان حقوق میگرفتم اما الان و به ویژه در دو دهه اخیر حقوق روزنامهنگاران هیچگاه تامینکننده زندگی آنها نبوده و در نتیجه پدیده چندکاره بودن به شدت به روزنامهنگاری در ایران آسیب زده است». البته به اعتقاد صدیقی، این وضعیت دستمزد روزنامه نگاران از فروش نامناسب روزنامهها و کم شدن آگهیهایشان سرچشمه میگیرد.