اما سینما رکس، اولین سینمایی نبود که در یک ماه قربانی آتش سوزی شد. اين سينما، درهمان زمان و در عرض یک ماه سی امین سینمایی بود که در آتش سوخت
تنها یک شب قبل از فاجعه سینمارکس، این سینما ي آریا در مشهد بود که قربانی شد. سينماي آرياي مشهد با ظرفيت هزارودويست نفردر خيابان جَم افتتاح شد و البته کمی بعد تاریخ برای سینماي آریا در سال ۵۷ شرایط دیگری رارقم زد
یکی از مهمترین حوادث سال ۵۷ که درافزایش خشمگین عمومی و تسریع انقلاب ایران نقش موثر داشت،به آتش کشیدن سینما رکس آبادان بود
گفتههای ضد و نقیض گروههای سیاسی درگیر آن روزها ، نه تنها گره کور این ماجرا را باز نکرده بلکه گره تازهای را به آن زده است
مساله مهمی که در تمام چهار دهه گذشته و در مراحل بررسی فاجعه سینما رکس مغفول باقی مانده است، موضوع آتش سوزی های گسترده و سراسری سینماها در کل کشور بوده است
روز 28مرداد، 39 سال از حادثه آتشسوزي درسينما ركس آبادان می گذرد.سال 57در چنين روزي ودرست درفرداي روزيكه سينماي آرياي مشهد به آتش كشيده شده بود، سينماي ركس آبادان با بيش از 400 نفر از تماشاچيان آن در آتش سوخت و از آن جز تلي از خاكستر بر جاي نماند.
سینماي آریاي مشهد یک شب قبل از سینما رکس آبادان
اما سینما رکس، اولین سینمایی نبود که در یک ماه قربانی آتش سوزی شد. اين سينما، درهمان زمان و در عرض یک ماه سی امین سینمایی بود که در آتش سوخت. برای نمونه تنها یک شب قبل از فاجعه سینمارکس، این سینما ي آریا در مشهد بود که قربانی شد. سينماي آرياي مشهد با ظرفيت هزارودويست نفردر خيابان جَم افتتاح شد و البته کمی بعد تاریخ برای سینماي آریا در سال ۵۷ شرایط دیگری رارقم زد .درسال ۵۷ودرحواشی انقلاب،آتشسوزیهایی به صورت یک برنامه زنجیرهای درکشور اتفاق افتاد که درسی امین آتش سوزی، سینمارکس آبادان باتعداد 377قربانی دراوج قرارگرفت.اسنادوبررسیها ،عمدی بودن این جنایتها را توسط ساواک و عوامل رژیم جهت انحراف افکار عمومی از جریانات انقلاب نشان می دهد .
امامخميني(س)دراعلاميه خودوقوع اين فاجعه رابرنامهاي حسابشده ازسوي رژيم تلقي كردواظهار داشت:«هيچ مسلماني،بلكه هيچ انساني دست به چنين فاجعه وحشيانهاي نميزندو اين اعمال فقط از عهده كساني برميآيد كه پيش از اين نيز، بارها دستشان به خون مردم بيگناه آلوده و خوي درندگي و وحشيگريشان بارها به مردم ثابت شده است! ايشان خاطرنشان ساختند كه:« اين عمل، غيرانساني و مخالف با قوانين اسلامي، به هيچوجه از مخالفين شاه كه جان و مال خود را براي حفظ مصالح اسلام و ايران به خطر مياندازند و در راه پاسداري از مردم از هيچ ايثاري دريغ نميورزند، هرگز ساخته نيست و شواهد و قرائن نيز نشان ميدهند اين فاجعه به دست جنايتكار دستگاه ظالم پهلوي روي داده است كه بازدن تهمت به مردم متدين و روحانيون، قصدبدنام كردن نهضت را دارند».
اینگونه بود که در ادامه روند عجیبی از حوادث زنجیرهای و پیاپی دربیست ونهمین حادثه آتش سوزی زنجیره ای سینماهای ایران ودر روز جمعه ۲۷ مرداد ۱۳۵۷ودرست یک روز قبل از حادثه سینما رکس آبادان،سینماي آریاي مشهددرآتش سوخت.شاید یکی از دلایلی که باعث شد حادثه سینماي آریا زیر سایه ماجرای ناگوار سینما رکس باقی بماند، این موضوع بود که تعداد کشته شدگان سینمای مشهد سه نفردر مقابل فاجعه بزرگ کشته شدن حدود 400 نفر در سینمای شهرآبادان و تنها یک روز پس از آن بود.
سی امین سینماسوزی در کشور فاجعه تلخ آتش سوزی سینمارکس آبادان اما در سالنی 700 نفره یکی از وقايع تکان دهنده سال 57 و به زعم بسیاری، یکی از عوامل سرعت گرفتن و قدرت گرفتن روند انقلاب ایران بود.
مطبوعات داخلي ورسانههاي دولتي،اين آتشسوزي را به انقلابيون نسبت دادندو برای مثال روزنامه «اطلاعات» در مورد اين حادثه نوشت:«ساعت 22،در حالي كه 700 نفر مرد و زن و كودك سرگرم تماشاي فيلم «گوزنها» بودند، گروهي خرابكار و غير معتقد به اصول انساني، با همكاري سرايدار سينما، با مواد آتشزا، سالن سينما را به آتش كشيدند.شعلههاي آتش زبانه كشيد و حريق تمام سالن سينما را در برگرفت. مردان و زنان و كودكان تماشاچي با ديدن شعلههاي آتش به طرف درهاي ورودي و خروجي هجوم بردند، اما با درهاي بسته مواجه شدند. در اين ميان، شعلههاي آتش تمام سالن را دربرگرفت و تماشاچيان با ناله و ضجه در محاصره كامل شعلههاي آتش قرار گرفتند. 377 نفر از مردان و زنان و كودكان تماشاچي، زنده زنده و به طور فجيع و رقتباري، در ميان شعلههاي آتش سوختند».
به این ترتیب اما یکی از مهمترین حوادث سال ۵۷ که درافزایش خشمگین عمومی و تسریع انقلاب ایران نقش موثر داشت،به آتش کشیدن سینما رکس آبادان بود؛فاجعهای که شب ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ و در فاصله چند ماه تا پیروزی کامل انقلاب به وقوع پیوست و در آن، ۳۷۷ تماشاچی فیلم گوزنها کشته شدند تا آخرین سانس اکران این سینما، آخرین سانس زندگی بخشی از سینمادوستان در آن دوران باشد که فیلمی متفاوت با لحنی اعتراضگونه را میدیدند.
با گذشت 39 سال ازآن روزتلخ( ۲۸مرداد) آبادان، هنوز ناگفتنیهای زیادی از واقعه سینما رکس باقی مانده است.واقعه مهمی که باعث شد تا شعلههای آتش انقلابی که مدتی پیش روشن شده بود، گُر بگیرد و در کمتر از6 ماه پایههای نظام سیاسی را بسوزاند. 39 سالی که هیچ کدام از نقاط تاریک این حادثه را باز نکرد. هنوز هم بعد از گذشت یک نسل کامل از آن دوران، درباره اینکه کدام گروه سیاسی درگیر آن روزهای ایران مسئولیت پیشبرد آن را برعهده گرفته، اطلاعات مستند و موثقی در دست نیست.
گفتههای ضد و نقیض گروههای سیاسی درگیر آن روزها ، نه تنها گره کور این ماجرا را باز نکرده بلکه گره تازهای را به آن زده است. معلوم نشد واقعا چه کسی بود که آتش بر جان ۶۰۰ تماشاچی زد که در گرمای دم کرده آبادان آمده بودند تا فیلم تازه مسعود کیمیایی را ببینید؛«گوزنها». هرچند که درست سحرگاه دو سال و ۱۵ روز بعد از آن شب تلخ، زندان آبادان که در آتش دستاندازیهای همسایه غربیاش میسوخت، شاهد اعدام مردی بود که اعتراف کرد این کبریت را او روشن کرده است؛ «حسین تکبعلیزاده»مردی که گفتههای ضد و نقیضش نقاط تاریک این حادثه را تیرهتر کرده است.
در تمام این سال ها همواره سه نظریه وجود داشت. نظریه اول با سخنان و نامه امام(س)به سرعت بی اثر شد.اعلامیه امام، آبی بودکه بر آتش نظریهپردازیهای جناح حاکمیت ریخته شد. در آن زمان امام(س) در اعلامیه خود این موضوع را دور از شأن نه مسلمان که حتی هر انسانی دانسته بود که دست به چنان عمل فجیعی بزند. با آنکه تریبونهای حکومتی در آن زمان به شدت این موضوع را منتسب به انقلابیون می کردند اما در نهایت مردم، مسیر دیگری را محل تشخیص قرار دادند و نوک پیکان، حمله به سمت ساواک رفت.
در سالهای بعد اما فرضیه دیگری مطرح شد که آتشسوزی سینما رکس را منتسب به خودسری اراذل می دانستند.
چند روزبعد ازبه آتش کشیده شدن سینمارکس در حالی که هنوز بوی آتش همه شهر را فراگرفته بود و آبادان در داغ ۳۷۷ نفر میسوخت، سرتیپ رزمی رییس شهربانی وقت آبادان اعلام کرد عامل آتشسوزی را که به عراق فرار کرده است ،گرفته و به ایران بازگرداندهاند. جوانی به نام عبدالرضا آشورکه گفته میشدازمرزنشینان عرب است که در راه آهن خرمشهر کار میکرد و در آن روزها در عراق بود.اوبلافاصله به زندان آبادان منتقل شد. دستگیری آشور ونادری، رییس سینما و چند نفر از ماموران آتشنشانی آبادان نتوانست آتش خشم مردم داغدار را بنشاند. نکته اینجا بود که با توجه به اخباری که از شهرهای دیگر به گوش میرسید، دستگیری یک نفر به عنوان عامل این حادثه قابل قبول نبود.
سینما رکس آبادان، سیامین سینمایی بود که در یک ماه پیش از این حادثه در ایران به آتش کشیده شده بود و رد پای یک گروه در این آتشسوزیهای زنجیرهای به چشم میخورد. چند روز بعد از این اتفاق یعنی در چهارم شهریور به دنبال آتشسوزی دیگری که بازار صفای جمشیدآباد را سوزاند، نام دیگری مطرح شد که بعدها به اعتراف خودش به عنوان عامل اصلی آتش زدن سینما به دار آویخته شد.
سینمارکس، نقطه پایان سینماسوزیها
مساله ای که از همان زمان تا امروز سوال جدی است اینكه چگونه سینمارکس و عاملین آتش سوزی آن مهمتر شدند در حالی که 30 سینما در کشور در آتش سوخت؟ بهگونهايكه یک شب قبل، سینمای مهم مشهد نیز در آتش سوخته بود، چطور تنها حکومت وقت بعد از فاجعه مرگ حدود 400 انسان در سینمارکس آبادان بود که دچار تلنگر شد؟
روند سینما سوزی شاید همچنان ادامه مییافت و متوقف نمیشد اگر تعداد کشته شدگان سینما رکس هم همچون موارد مشابه قبلی به تعداد انگشتان یک دست می رسید.
در سال ۵۹ فردی به نام حسین تکبعلیزاده که قبل از انقلاب به همین اتهام دستگیر شده بود،اقرار کردکه عامل جنایت اوودوستانش که پس ازآتش سوزی مفقود شدند،بودهاند.او دستگیرو پس از هجده جلسه محاکمه، در دادگاهی به ریاست سید حسین موسوی تبریزی به اعدام محکوم و تیرباران شد.به همراه تکبعلی زاده، افراد زیر نیز اعدام شدند: سروان منوچهر بهمنی؛ ستوان شهربانی آبادان، علی نادری صاحب سینما رکس، اسفندیار رمضانی مدیر داخلی سینما رکس، سرهنگ سیاوش امینی آل آقا رییس سابق اطلاعات شهربانی آبادان و فرجا... مجتهدی کارمند ساواک.
تکبعلیزاده بعدها در دادگاه اعتراف میکند که بعد از آتش زدن سینما تا هفتم شهدا در آبادان میماند و بعد به اصفهان میرود. او یک بار دستگیر اما موفق به فرار از زندان شد و در چهارم دی ۵۷ بار دیگر دستگیر میشود. وي در اعترافاتش گفتهاست: «در خانه نشسته بودم که ماموران آمدند و من را دستگیر کردند و به زندان انداختند». با این همه اعترافات تکبعلیزاده در دادگاهی که در آبادان تشکیل شد، تنها سندیست که از او به جای مانده است.تکبعلیزاده در این دادگاه بعد از شرحی از ترک اعتیاد و آشناییاش با برادران بذرکار، درباره چگونگی آتش زدن سینما گفت که بعد از ترک مجدد اعتیاد چند کتاب دکتر شریعتی تهیه میکند و به آبادان باز میگردد و در اینجاست که فرج را میبیند: «رفتم خانه و بچهها آمدند و گفتند میخواهیم یک سینما را آتش بزنیم. چهار شیشه کوچک تهیه شد تا تینر در آن ریختیم و به سینما سهیلا رفتیم. در سینما شیشهها را از سالن انتظار روی زمین انداختیم وبعدکبریت زدم. اما آتش نگرفت. به سالن سینما برگشتم و جریان را به بچهها گفتم.همگی از سینما بیرون آمدیم. فرج گفت که چطور شد آتش نگرفت؟ من گفتم برای اینکه تینر فوری بود و خشک شد و اثر نکرد».
به گفته تکبعلیزاده قرار شد فردا شب به سینمای دیگری بروند.اما سرخیابان فرج با یک سری شیشه تازه میآید.شیشههایی که معلوم نمیشوداز کجا ميآيد؟به نوشته روزنامه اطلاعات، متهم آتشسوزی سینما رکس در ادامه دادگاه از آن شب تعریف کرد که باز میگردند تا دوباره سینما سهیلا را به آتش بکشند. اما سینما بسته بود و در بازگشت این سینما رکس و ۶۰۰ نفر تماشاگرش بودند که انتظار تلخی میکشیدند تا به کام آتشی بروند که معلوم نمیشود از کجا به دست فرج بذرکار وحسین تکبعلیزاده رسید؟اودر ادامه از شرح آتشسوزی میگوید:«پس از یک ربع ساعت فرج گفت میروم دستشویی و رفت. او بعد از ده دقیقه برگشت و نیمههای فیلم بود که فرج به آرامی گفت برویم. بعد بلند شدیم و رفتیم داخل سالن انتظار. از در عقب از طرف بوفه سر آن دوراهی کمربندی در سالن سینما که آب سردکن هم همانجاست. همه با هم رفتیم وقتی رسیدیم صحبتی از کجا ریختن تینرها شده بود. آنجا ایستادیم. هیچکس داخل سالن نبود و بوفه تعطیل شده بود. فرج شیشه را در آورد و گفت: شما جلوی بوفه بریزیدو خودش با عبدا... رفت». بعد از آنکه مواد در همهجا پخش شد، ظاهرا به اعتراف خود تکبعلیزاده کبریت را او کشید و آتش یک باره شعله گرفت.این مواد برخلاف مواد سر شب به نظر تینر نمیآمد؛ چراکه به گفته خود تکبعلیزاده که تنها بازمانده آن جمع است، به سرعت آتش دور تا دور سالن را محاصره کرد و به سالن سینما کشیده شد. فرج بذرکار شاید تنها کسی بود که میتوانست بگوید در یک ساعتی که تصمیم دوباره برای آتش زدن سینما گرفته شد، چه گذشت و آن مواد چه بود که آن طور سینمای ۹۰۰ نفری رکس را آتش زد؛ بذرکار، کسی بود که در این حادثه گم شد و حتی جنازهاش نیز پیدا نشد.
تاثیر آتش سوزی سینمارکس در روند سیاسی
روزى كه حادثه سينماركس رخ داد،درست يك سال ازنخست وزيرى آموزگار مىگذشت (او ۲۷ مرداد ۵۶ كارخود راآغاز كرده ودر اين يك سال اتفاقات بسيارمهمى افتاده بود.شاه تقريبا همزمان بامعرفى كابينه توسط آموزگار،سياست «فضاى بازسياسى»رااعلام كردومطبوعات، راديو وتلويزيون به شكل بى سابقهاى شروع به انتقادازدولت كردند.چندى بعدآموزگار باتوجه به كسربودجه شديد دولت،ناچار شد سياست رياضت اقتصادى را به كار گيرد. نمايش معروف جشن هنر شيراز كه صداى بسيارى از روحانيون و مخالفان دولت را بلند كرد، در ماه دوم صدارت آموزگار اجرا شد. برنامه مبارزه با فساد رژيم و كار «كميسيون شاهنشاهى» نيز در همين دوره آغاز شد.روز پس از حادثه، دهها هزار تن از بستگان قربانيان و مردم شهر آبادان در مراسم تشييع جنازه كشتهشدگان شركت كردند. آنها به رغم ادعاى دولت، ساواك را مسئول آتشسوزى مىدانستند و عليه شاه و حكومت او شعار مىدادند: «مرگ بر شاه»، «ارتش برادر ماست، خمينى رهبر ماست» و «نابود باد سلطنت پهلوى». اما به هر حال روشن بودكه بستهماندن درهاى خروجى سينما، اتفاقى نبوده است. به نظر مى رسد نيروهاى امنيتى پس از آتش گرفتن سينما گمان كرده بودند با استفاده از اين موقعيت مىتوان تبليغى موثر عليه انقلابيون به راه انداخت.اما آنها غافل بودند كه بخت از حكومت برگشته است و اعمال حكومتى كه در سراشيبى سقوط افتاد، به ضد خود تبديل مىشود.مساله مهمی که در تمام چهار دهه گذشته و در مراحل بررسی فاجعه سینما رکس مغفول باقی مانده است، موضوع آتش سوزی های گسترده و سراسری سینماها در کل کشور بوده است. اینکه همزمان در مشهدو شیراز و اصفهان و تهران و بروجرد سینماهایی به آتش کشیده می شوند و یکی از آنان به فاجعه مرگ 400 انسان ختم می شود، باید بار دیگر مورد بازخوانی قرار بگیرد. حتی اگر اعترافات حسین تکبعلی زاده را حقیقت بپنداریم، به نظر می رسد عواملی از حکومت وقت سعی کرده اند به طور همزمان در کشور پروژه سینماسوزی را پیش ببرند. عواملی که نفوذشان به برخی گروههای خاص در قالب مبارز و انقلابی نیز امکان پذیراست.ماجرای سینما سوزی در تابستان سال 57 ، نقطه فاجعه ای به نام سینمارکس آبادان داشت. فاجعه ای که ابعاد بسیاري از آن هنوز ناخوانده مانده است.