قانون- روش تدریس و آموزش یکی از دغدغههای همیشگی معلمان و والدین بوده و هست. این درحالی است که میتوان با شناخت تفاوتهای فردی و احترام به آن روشهایی برای آموزش گزید که منحصر به فرد و خاص و در عین حال کاربردی و نتیجهبخش باشد. الهام امیریفرد، معلم کلاس سوم ابتدایی است که سالها تجربه در این حوزه را در کارنامه خود دارد و با وجود آنکه بیش از 30 دانشآموز در کلاس درس خود دارد، دست به خلاقیت می زند و برای آن که در کنار درس علوم و ریاضی، درس زندگی را هم به دانشآموزان خود بدهد، با پخت املت و گاه آبگوشت، آنها را برای نقشپذیری آینده خود آماده میکند. «قانون بچهها» با او به گفتوگو نشست تا از چگونگی روش تدریس آگاه شود.
تدریس در دوره ابتدایی به تبع آنکه کودک دوره گذار از کودکی به سوی بزرگ شدن را طی میکند، با دشواریهای خاصی روبه روست. روش تدریس نیز در این دوره متفاوت است. شما چه روشی برای تدریس انتخاب کردهاید؟
تدریس در دوره ابتدایی فی البداهه است. نمیتوان گفت قانون و روش خاصی دارد. البته ممکن است کلیاتی در نظر گرفته شود اما هر روز که سر کلاس درس حاضر میشویم، باید خود را با درس و ویژگیهای کلاس آن روز هماهنگ کنیم. از این رو نمیتوان شیوه خاصی برای تدریس در نظر گرفت. اما آنچه در دوره ابتدایی اهمیت دارد، فقط عشق و علاقه و ارتباط معلم و شاگرد است.
از مشکلات شاخصی که در دوره ابتدایی با آن روبه رو هستید، بگویید.
یکی از مسائلی که در این دوره با آن روبهرو هستم، این است که معلمان یک دانشآموز را بت میکنند. این درحالی است که هر دانشآموز استعداد و نکته مثبت منحصر به فردی دارد که باید آن را کشف کرد و رشد داد. من دانشآموزی داشتم که صدای خوبی داشت و همیشه به او میگفتم که باید دوبلور شود و از این طریق موفق شدم علاقه او را به درس جلب کنم.
باید به تفاوتهای فردی احترام بگذاریم و به دانش آموزان امید و زندگی سالم و به دور از استرس را آموزش دهیم.
از تدریس فی البداهه صحبت کردید. این مهم را چگونه اجرایی میکنید؟ نقش شعر و داستان در تدریس فی البداهه چگونه است؟
از شعر و داستان در تدریس استفاده میکنم وسعی میکنم از خود بچهها برای تغییر در روش تدریس و تفهیم درس استفاده کنم. به قول معروف از خود بچهها میگیرم و به خود آنها میآموزم. معتقدم نباید به طور مستقیم درس را به دانشآموزان منتقل کرد بلکه هر دانشآموز، استعدادی دارد و باید از آن استفاده کرد. شاید تدریس در کلاس سوم دشوارتر باشد چراکه به نوعی برزخ است، چون نه کودکی همانند کلاس اول و دوم هستند و نه همانند کلاس چهارم و پنجم بزرگ شدهاند. در این مقطع میتوان از شعر و داستان بسیار استفاده کرد. البته بهتر است داستانها کوتاه و جذاب باشند و در انتخاب جنسیت قهرمان داستان دقت شود چراکه دانش آموزان در این سنین با قهرمان همذات پنداری می کنند.
در خصوص استفاده از شعر و آواز هم باید بگویم، مدتی است آهنگ «دوست دارم زندگی» را در کلاس پخش میکنم و بچهها هم ارتباط خوبی با آن برقرار کرده اند. انگیزه میتواند با شعر و آواز در بچهها ایجاد شود و چنان تاثیری داشته باشد که با هزاران ساعت تدریس هم به دست نیاید. درست زندگی کردن، امید به زندگی و داشتن انگیزه در زندگی را باید به دانش آموزان آموخت. این درحالی است که آنها هر روز با حجم زیادی از کتابها و درسها روبه رو میشوند.
ای کاش میتوانستیم درسها را ریتمیک تدریس کنیم اما اجازه چنین کاری نداریم. در حالی که پخش 10 دقیقه موسیقی در صبح میتواند دانشآموزان را برای ساعتها شارژ کند و آمادگی آنها را برای آموزش افزایش دهد.
با توجه به حجم درسها و تدریس که باید انجام شود، چگونه فضای آموزش را تلطیف میکنید؟
وقتی علوم تجربی تدریس میکنم یعنی آنچه که میتوان تجربه کرد را آموزش میدهیم. یعنی زمانی که به درس مواد سالم میرسم، سعی میکنم با آشپزی و پختن غذا با مواد سالم و خوردن آن در کلاس، بچههای بد قلق را با گروه همراه کنم تا باهم هم غذا شوند.
در عین حال سختی کار مادران را هم به آنها نشان میدهم که بدانند کار کردن و آشپزی چگونه است و قدر مادران و غذایی که برای آنها میپزند را بدانند. مدرسه صرفا محلی نیست که در آن درس کتابها داده شود بلکه باید در آن زندگی کرد. حتي در آستانه نوروز هستیم و چگونگی درست کردن سبزه را به آنها آموزش دادم. معتقدم کاش دانشآموزان نیز همزمان با مناسبتهای مختلف از مراسم شاد گرفته تا غمگین میتوانستند نقش ایفا کنند و برای ورود به جامعه آماده شوند.
چگونه شد که به فکر چنین روش تدریسی افتادید و به این نتیجه رسیدید که میشود در کلاس آشپزی کرد؟
از زمانی که دختر بزرگم به مدرسه رفت و درخصوص کلاس و مدرسه و ارتباط با معلمش صحبت کرد، به نکات خاصی پیبردم. زمانی که میگفت، چقدر خوب است که آدم معلمش را بغل کند و معلم هم او را در بغل خود بگیرد، به این فکر افتادم که دانشآموزان من هم دوست دارند که من هم آنها را بغل کنم و ببوسم و این کار را کردم و نتیجه مثبت آن را دیدم. باید کلاس درس را برای بچهها جذاب کرد. میتوان زمانی که از خواص گوجه سخن میگوییم، آنها را به خوردن گوجه دعوت کنیم.حتي زمانی که درباره آب کشک و خواص آن صحبت کردیم، مادر یکی ازدانشآموزان، آب کشک آورد و همه آن را چشیدند. حتي دانشآموزانی داشتیم که تاکنون آب کشک نخورده بودند و این تجربه جمعی سبب شد تا آنها نیز چنین تجربهاي داشته باشند.
باید روی تغذیه سالم کار کرد. چراکه تغذیه امروزی در فست فود خلاصه شده است و معمولا بچهها در غذاخوردن بد قلق شدهاند اما میتوان از علاقه آنها به معلم استفاده کرد و آشپزی در کلاس و دست پخت معلم رادر اختیار آنها قرار داد.
دانش آموزانی داشتم که املت نمیخوردند اما پس از آنکه در کلاس درست کردیم، با سایر بچهها همسفره شدند و حتي برایشان جالب و جذاب بود.
تاکنون چه غذاهایی را در کلاس درست کردهاید و چه برنامهای برای آینده دارید؟
املت و آب کشک را در کلاس درس درست کردهایم و چشیدهایم. قصد دارم بعد از تعطیلات نوروز، آبگوشت هم در کلاس درست کنم چراکه بیشتر بچهها در خوردن آن بدقلق هستند. البته دوست دارم کوکو سبزی هم درست کنم. حتي یک شام ساده را مانند نان، پنیر، خیار وگوجه، به عنوان یک وعده غذای کامل به آنها معرفی خواهم کرد. خوراک لوبیا نیز گزینه مناسب و خوبی است. با کمک والدین میتوان توجه به غذای سالم را در دانشآموزان نهادینه کرد. این امری است که باید مورد توجه قرار گیرد.