قانون- مهرشاد مرتضوی
اگه قدیما رسم بر این بود که توی سیزدهبهدر ملت برن تو فضای سبز و روی چمن بشینن و شادیشونو با طبیعت تقسیم کنن و آخرشم سبزههای عیدشونو به آب بدن و آرزوی سال موفقی داشته باشن، الان هم سیستم اینجوریه که 12 تا خونواده توی عیددیدنی با هم هماهنگ میکنن که «پارسال رفتیم 20 کیلومتری خونه شما، امسال بیاین 50 کیلومتری خونه ما، یه جا هست خلوت، سگ پر نمیزنه!»، بعد روز سیزده به در، اون خونوادهای که میزبان محسوب میشه ساعت 6 صبح پا میشن و به محل موردنظر حمله میکنن، ولی وقتی میرسن با موج جمعیت مواجه میشن و میبینن که فقط اندازه دوتا حصیر جا مونده و بقیه باید سرپا وایسن. هر طوری هست وسایل رو پهن میکنن تا بقیه برسن و از ساعت 10 صبح که جمعشون جمع میشه، بچهها رو در دامن طبیعت رها میکنن و باقی افراد شروع میکنن به خوردن. یه حجمی هم خوراکی همراهشون آوردن که راحت میتونن ارتش سرخ چین رو تا یه هفته از تدارکات بینیاز کنن. همینطوری هم که دارن میلمبونن از مضرات زیاد خوردن در روز سیزدهبهدر میگن و بعد خودشونو با «چارهای نیست که، دیگه تفریحی داریم؟» قانع میکنن. همزمان هم بچهها در حال آتیش زدن گوشه دیگری از طبیعت هستن و دارن نسل سه چهارنوع حشره و پرنده رو منقرض میکنن و درختا رو تا میکنن که تاب و تور والیبال ببندن. جوونای فامیل هم نصف طبیعت موجود در اون استان رو به هم گره میزنن تا بلکه بخت امسال با 10 سال گذشته براشون یه فرقهایی داشته باشه. در آخر هم آشغالا رو میریزن تو نهر و به ترافیک برگشت از مراسم سیزده به در اضافه میشن. غرض اینکه مراسم همون مراسمه، مصداقها یه مقدار خفیف جابجا شده!