قانون-حيدر رحيمي/ مدرس دانشگاه
عاشورا گذشت اما نميتوان بيسخن از كنار اين شكوه و عظمت عبور كرد. همه آنچه در 1400 سال گفته شده، هنوز در شرح قطرهاي از اين درياي بي كرانه اندك مينمايد. حماسه عظيم عاشورا به مثابه غذاي سنگين و پرباري است كه روح آدمي را به تمامي، تغذيه و از مرگ آن جلوگيري ميكند اما تناول اين غذاي بس سنگين، در حوصله اندك هيچ آفريدهاي نيست. بايد آن را لقمه لقمه و اندكاندك غذاي روح كرد تا به درك حقيقت آن نزديك شد. پس به گوشهاي از اين تابلو عظيم مينگريم.
به شطي پرآب كه مردي تشنه را دربرگرفته و او را به خود ميخواند. اما اين دلاور كه يادگار ابوتراب است كف را از آب تهي ميكند تا لبان تشنهاش، معناي جديد و بديعي براي عشق و فرات از فراق لبهاي عطشان او به خروش ميآيد و هنوز تا هماكنون داغدار اين حسرت، موج ميزند و سر به سنگ ميكوبد.
از شريطه خارج شده و در برابر سپاهي بيشمار، به جان خود نميانديشد بلكه به آبي كه در مشك دارد و بايستي كام كودكان و ياران حسينش را سيراب كند، فكر ميكند. هنوز صداي فرستاده كفر در گوشش طنين دارد كه برايش اماننامه آورده و او را به زندگي دنيا و عافيتطلبي ميخواند و او با پوزخندي بر همه دنياي يزيدي، ايثار و جان دادن براي برادر و راه برادر و هدف برادر را برميگزيند؛ و چه انتخاب سخت و تعيينكنندهاياست!
به قلب سپاه ميزند بيآنكه از جانش دفاع كند، دفاع از مشك واجبتر است. قطعه قطعه بدنش را ميدهد، هر لحظه عضوي از بدنش را قطع ميكنند و او به هدفش ميانديشد.
حتي چشم نيز در برابر خطر، بياراده پلك ميزند اما او در برابر خطر، حتي بياراده نيز از جانش دفاع نميكند چون از مشك، يعني از شرافت، از تعهدش حراست ميكند. «ايثار جان»! اين تركيب كوتاه چگونه شكوه عباس(ع) را به تصوير و تعريف بكشد؟ كاش واژهاي فراتر از ايثار را ميتوان جُست تا عباس (ع) را تعريف كند!